درباره ما
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مبانی نظری تحقیق در مقاله نمونه مبانی نظری پایان نامه ادبیات نظری تحقیق مبانی نظری به چه معناست چارچوب نظری تحقیق در پایان نامه تعریف مبانی نظری نمونه مبانی نظری در پروپوزال یک نمونه پیشینه تحقیق
جستجو
پیوندها
مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهتگیری مذهبی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 33 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهتگیری مذهبی (فصل دوم تحقیق)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تاریخ بشریت نشان داده است که انسان دینورز قدمتی دیرینه دارد. آنچنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر میآید، مذهب به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است دین به اندازهای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبههای مختلف و متفاوت آن برای دیدگاهها و نگرشهای مختلف به گونهای متفاوت جلوه میکند. اما آنچه مهم میباشد این است که هیچ دورهای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است (خداپناهی و خاکساربلداجی، 1384).
تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلی اکثر افراد از دین، داشتن رابطهای نزدیک با خداوند است، نه صرفاً مجموعهای از باورها و اعمال. علاوه بر آن تأکید بر مجاورت هر فرد با خدا، همچنین ارجاعات مکرر به عشق بین بنده و خدا، در قالب ادیان توحیدی وجود دارد. دین و بهخصوص «رابطه درک شده افراد با خدا» به عنوان یک پناهگاه مطمئن عمل میکند. افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناهگاهی مطمئن میدانند (روات و کرک پتریک، 2002).
میتوان اظهار داشت که دینداری آگاهانه و گرایشات مذهبی تأثیر بسزایی بر جنبههای گوناگون رفتار فردی و اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان دارد. البته توجه زیادی که امروزه به رفتارهای نابهنجار اخلاقی یا خلاف شرع و بزهکارانهی جوانان معطوف میشود و نیز سیاستهای پیشگیرانه یا تنبیهی که بهطور ضربتی اتخاذ میگردد، میتواند تا حدودی مبیّن نگرانی از این واقعیت باشد که تلاشها و فعالیتهای بیش از دو دههی مدیران و مسئولان در انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای دینی به نسل جوان، با نوعی عدم موفقیت و ناکامی روبرو شده است (سرمدی، 1385).
تعریف دین
در زبان اوستایی ایران باستان «دین» به معنای شریعت و مذهب بوده است و پیروان دین خود را «بهدینان» میخواندند (حجتی، 1368). در فرهنگنامهها نیز «دین» به معانی: جزا، حساب، طاعت، ورع، قدرت و آنچه انسان بدان متدیّن و پایبند گردد و نیز به گونهای استعاری برای شریعت استعمال میگردد (ابنمنظور، 1996). همچنین به معنای پاداش، آیین پرستش خداوند تعالی، رسم و قانون، قهر و مسلط شدن آمده است (شعرانی، 1355).
در قرآن کریم هم که لفظ «دین» حدود 90 بار به کار رفته، بدین معانی است: جزاء و حساب، کیش و شریعت، دین اسلام، رسم و قانون، حکم و فرمان، دعا و عبادت، آیین یگانهپرستی (سرمدی، 1380). از دین تعریفی که مورد اتفاق همهی محققان باشد، وجود ندارد؛ به گونهای که برخی دانشمندان از «برج بابل تعاریف دین» سخن به میان میآورند (ویلم، 1377).
مروری بر آثار دانشمندان مسلمان نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق ایشان (برخلاف دانشمندان غربی) تعریف واحدی از دین را مدنظر قرار دادهاند (تعریف سنتی از دین). علمای دین برخلاف دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان دین، تعریف خود را متوجه کلیهی ادیان ننموده و دایرهی تعریف خود را به دین اسلام محدود کردهاند؛ برای مثال، استاد مطهری منظورش از دین اسلام، کلیهی ادیان الهی از آدم تا خاتم است، چون بنابه استدلالی درون دینی، که متکی بر آیات قرآن کریم است، دین الهی در نزد خداوند یکی بیش نیست. . . و آن همانا دین اسلام است (مطهری، 1362). علامه طباطبایی دین را مجموعهی عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی میداند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند (طباطبایی، 1362). در تعریفی دیگر «دین اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عمل مناسب با این عقاید است» (مصباح یزدی، 1368).
براساس این تلقی از دین، ادیان بشری و اسطورهای و غیرالهی اصلاً دین محسوب نمیشوند: «بتپرستی و انسانپرستی دین نیستند. بودیسم (آیین بودا) هم که خدا در آن مطرح نیست، دین نیست» (مصباح یزدی، 1368). برخی نیز هنگام ابراز نظر دربارهی اسلام و ادیان، دین را کتاب و سنت قطعی معرفی مینماید (سروش، 1372).
شاید بتوان گفت دین داری اعتقاد به وجودی متعالی است که وعده فرارسیدن زندگی پس از مرگ را میدهد و به ما فرمان میدهد در این دنیا به شیوه اخلاقی رفتار کنیم (گیدنز، 1373). دین به مثابه عمیق ترین منبعی است که موجودیت انسان در آن پرورش یافته و تمام ابعاد آن از جمله وحدت انسان با خداوند به آن وابسته است. بنا به گفته کارلایل: «دین هر فرد واقیت وجودی هر انسانی را مشخص میکند و بر جنبههای هویت ملی او نیز تأثیر میگذارد. اعتقادات مذهبی با سرنوشت انسان پیوند میخورند و جوششهای این عقاید در قلب انسان، اصول دیگر زندگی انسان را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند» (یوآخیم، 1382).
مذهب
آلپورت (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف میکند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده میکند. اما به این نکته نیز توجه دارد که اینطور نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیت سالم هستند. از دیدگاه آلپورت (1950)، این جهتگیری به دو صورت جهتگیری مذهبی درونی و جهتگیری مذهبی بیرونی میباشد. جهتگیری مذهبی درونی، مذهبی فراگیر، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیلهای برای رسیدن به هدف. شخصی که جهتگیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی میکند و مذهبش با شخصیتش یکی میشود. شخصی که جهتگیری مذهبی بیرونی دارد، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است؛ برای او مذهب وسیلهای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار میگیرد (خوانین زاده، اژهای و مظاهری، 1384).
مذهب یک سیستم اطلاعاتی است که برای زندگی هدفمند اطلاعات و دانش فراهم میکند. مذهب به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعهای از آیینها و اعمال تعریف شده است که تعیینکننده شیوه پاسخدهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ و همکاران، 2006). مذهب شامل کیفیاتی است که به بافت مذهبی- سنتی فرد اشاره دارد (کلی، 2008).
معنویت، دینداری و سلامت
از ناشناختهترین و بحث انگیزترین زمینههایی که در جهان پزشکی امروز مورد توجه بخش خصوصی و دولتی قرار گرفته است مسأله بررسی روابط معنویت و دینداری با سلامت جسمانی است. استفاده از واژههای کلیدی مذهب و سلامت یا معنویت و سلامت در یک جستجوی اینترنتی، این نکته را آشکار میسازد که از دهه هشتم قرن بیستم و بخصوص در دهه اخیر، روند پژوهشها و تعداد مقالههای منتشر شده مرتبط با این قلمرو در مجلههای معتبر پزشکی، روانپزشکی و پزشکی رفتاری ازدیاد یافته و از مرز 1200پژوهش نیز گذشته است. آنچه در این مورد پراهمیت جلوهگر میشود این است که معمولاً افزایش توجه و گسترش انتشارات در زمینه پزشکی، پیامد یک دستاورد جدید مانند اکتشاف یک ژن، ابداع یک ابزار جدید و گاهی کشف یک شیوه ارزیابی حساس و معتبر است در حالی که معنویت و دینداری در هیچ یک از این زمینهها قرار ندارند و به گونهای پایدار با فرهنگها وابستهاند. علوم پزشکی یعنی قلمرویی که همواره ذهن را از بدن متمایز میکرد به این نتیجه رسید که بررسی مجدد در روابط روح، ذهن و بدن، نهتنها جالب بلکه ضروری است و قرار دادن چنین مواردی در برنامههای آموزشی دانشکدههای پزشکی و در سطح کاربرد بالینی و پژوهش، گواهی بر این مدعاست. در حال حاضر، هفتاد و دو دانشکده پزشکی در امریکا، درسهایی را عرضه میکنند تا به دانشجویان بیآموزند چگونه به ارزشیابی جنبههای معنوی بیماران بپردازند یا چگونه دلمشغولیهای معنوی را در طرحهای درمانگری بگنجانند. قرار دادن آموزشهای مذهبی و معنوی در برنامههای روانپزشکی تحقق یافته و مسأله ضرورت این آموزش به پزشکان عمومی نیز هماکنون مطرح است (دادستان، 1385).
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره، خود آرمانی (فصل دوم تح
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود، خودپنداره، خود آرمانی (فصل دوم تحقیق)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
خود، خودپنداره، خود آرمانی
جرسیلدپدیده خود را چنین تعریف میکند: خود، مجموعهای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود میشود. بدین معنی که او میفهمد کیست و چیست. خود، دنیای درونی شخص است و شامل تمام ادراکات، عواطف، ارزشها و طرز تفکر او است. پندار یا تصوری که فرد از خود دارد مسلماً برای او اهمیت حیاتی داشته، و سعی دارد که این تصویر را نگه دارد (بیابانگرد، 1390).
خود پنداره: پاپیکا خودپنداره را بهعنوان یک ساختار پیچیده و اغلب شناختی از تعمیمات شخص به خود که شامل ویژگیها، تواناییها، دانش، ارزشها، نگرشها، نقشها و دیگر موضوعاتی که افراد خود را تعریف کرده و پیوسته دادههای خود را در آن یکپارچه میکنند، میداند (جوکلاوا و اولریکایوا، 2011).
خود ایدهآل یا آرمانی مجموعه ویژگیهای شخصی و شخصیتی است که ما دوست داریم واجد آنها باشیم. این تمایل ممکن است هدفی فردی و ذهنی باشد که ما در تخیل خود میخواهیم به آن دستیابیم و یا تصویری است که میل داریم از خود به دیگران نشان دهیم. خود ایدهآل ممکن است بسیار دور از واقعیت و دور از دسترس باشد. تحقیقات نشان داده است که در افراد به هنجار بهخصوص افراد نوروتیک، کشمکش میان خود و خود ایدهآل بسیار بیشتر از افراد عادی است (بیابانگرد، 1390).
اهمیت مفهوم خود و خودپنداره
خود پنداره در طول تاریخ بشر از دیدگاه فلاسفه، دانشمندان و نیز افراد عادی، موردتوجه قرارگرفته است (حسنزاده و همکاران ، 1384). خودپنداره، برای متخصصان بهداشت روانی از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادی تصور او را راجع به محیطش تعیین میکند، و این عامل نوع رفتارهای او را طرحریزی مینماید. اگر تصور از خود، مثبت و نسبتاً متعادل باشد، شخص دارای سلامت روانی است و اگر پنداره فرد منفی و نامتعادل باشد، او ازلحاظ روانی ناسالم شناخته میشود (بیابانگرد، 1390).
به باور اندیشمندان، قسمت عمده ویژگیهای شخصیتی، منش و خصوصیات رفتاری هر فرد به تصویری که از خود در ذهن دارد، یعنی انگاره وی، بستگی دارد (ستوده، 1390).
شاید مهمترین فرض از نظریههای جدید «خود» این باشد که انگیزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقای خودِ ادراک شده است. تجارب برحسب ارتباطشان با خود درکمیشوند و رفتارها نیز از این درکها سرچشمه میگیرد. در این صورت، میتوان نتیجه گرفت که تنها یک نوع انگیزش وجود دارد و آنهم انگیزه شخصی درون است که هر انسان در تمام زمانها و مکانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. (پرکی، 1970؛ ترجمه میرکمالی، 1378).
بنا به عقیده کمبز و اسنیگ خودقالب اساسی مراجعات شخصی و هسته مرکزی ادراک است که بقیه منطقه ادراک نیز در اطراف آن سازمان مییابد. در این مفهوم، خود پدیدهای است که هم محصول تجربیات گذشته و هم سازنده تجربیات جدیدی است که تواناییاش را دارد. این بدان معناست که هر چیزی بر مبنای مراجعات فرد به خود و از مجرای خود درکمیشود. دنیا ازنظر فرد، همان چیزی است که او میفهمد و از آن آگاهی دارد. بهعبارتدیگر، جهان و مفاهیم را به همان طریقیکه خودمان میبینیم، مورد ارزشیابی قرار میدهیم . (پرکی، 1970؛ ترجمه میرکمالی، 1378).
جوانب مختلف خود پنداره
در اینجا به جنبههایی از خود پنداره اشاره میکنیم که کمتر موردتوجه قرارگرفته است:
الف. خودپنداره فردی: بیانگر خصوصیات رفتاری فرد است از دیدگاه خودش. این خودپنداره از خصوصیات جسمانی تا هویت جنسی، قومی، طبقه اجتماعی ـ اقتصادی و هویت من یا حس استمرار و یگانگی فرد در طول زمان را دربرمی گیرد.
ب. خودپنداره اجتماعی: ویژگیها و یا خصوصیات رفتاری شخص است که وی تصور میکند دیگران آن را مشاهده میکنند.
ج. خودآرمانی با توجه به خودپنداره شخصی فرد: این آرمانها خودپندارههایی هستند که فرد شخصاً امیدوار است همانند آنها باشد.
د. خودآرمانی با توجه به خودپندارههای اجتماعی فرد: این آرمانهاپندارههایی هستند که فرد دوست دارد دیگران آنگونه مشاهده کنند (کرسینی،1984؛ به نقل از بیابانگرد، 1390).
ه. خود پنداره تحصیلی: خود پنداره تحصیلی بهشدت بر اطلاعات اجتماعی نسبی متکی است و انعکاسی از ارزیابیهای سایرین است و ماهیتی هنجاری دارد. به عبارتی خودپنداره تحصیلی هر فرد درنتیجه قیاس خود با سایرین حاصل میشود (فرلا، والکه و کای، 2009). از نظر آرسوان (1986) خودپنداره تحصیلی باور فرد در مورد مقدار مهارت فرد برای درگیر شدن در تحصیل، نسبت به همکلاسیهایش، میباشد (به نقل از پهلیوان و کوسگلو، 2012).
خودپندارهی تحصیلی
یک مسئلهی انگیزشی که میتواند در روند یادگیری تأثیرگزار باشد، مفهومی است که فرد از خود به عنوان یادگیرنده، دارد. این مفهوم در خلأ شکل نگرفته است و ناشی از تجربیات مختلفی است که او در موقعیت یادگیری داشته است (یزدی، 1383). خودپندارهی تحصیلی کلی در سالهای اولیهی تحصیل به تدریج در حال شکل گیری است. همچنان که فرد سالهای تحصیلی را پشت سر میگذارد، تصوری مثبت و منفی از خودش در امر تحصیل نیز کسب میکند. اگر دانش آموز در فعالیتهای یادگیری خود در اکثر تکالیف یادگیری و طی چندین سال تحصیلی احساس موفقیت و شایستگی کند، و این شایستگی نیز از سوی دیگران به وی اطلاع داده شود، در ارتباط با تکالیف تحصیلی یک نوع احساس کلی ارزشمندی کسب میکند و برعکس اگر در انجام تکالیف آموزشگاهی احساس شکست کند، احساس عدم کفایت و شایستگی کلی در او ایجاد میشود (یارمحمدی واصل، قنادی و مقامی، 1392).
مهمترین مشخصه خود پنداره تحصیلی حالتی است که خودپنداره فرد را درنتیجهی کنشهای متقابل و تجارب با دیگران مشخص میکند و این واقعیت را تأیید میکند که خودپنداره تحصیلی یادگرفتنی و قابل اکتساب در طی زمان است و معلمان نقش مهمی در شکلگیری خود پنداره و خود پنداره تحصیلی بچهها دارند (منداگلیو و پرت، 2003؛ به نقل از میکائیلی، افروز و قلیزاده، 1391).
افرادی که در انجام کارها خود را اثربخش تر، مطمئنتر و توانمندتر میدانند، در مقایسه با سایرین از خودپندارهی تحصیلی بالایی برخوردار خواهند بود. بالطبع چنین خودپنداره ای منجر به رشد و پیشرفت تحصیلی آتی فرد و عدم بروز هیجانات منفی در وی میشود. بر این اساس افرادی که در آغاز تحصیل تفکر و برداشت مثبتی از خود و تواناییهای خود دارند، چنین تفکر مثبتی منجر به پیشرفت تحصیلی آنان میشود. همچنین پیشرفت تحصیلی آنان بازخورد مثبتی به خودپنداره و صحت برداشتشان از خود و تواناییهایشان میبخشد (مارش،2002 و اکرم رانا و ضفر اقبال، 2005؛ به نقل از غفاری و ارفع بلوچی، 1390). دانش آموزانی که در دوران تحصیل دچار ضعف و شکست میشوند، در اثر تکرار شکست، باوری کاذب و محدود کننده مییابند که تداوم و تعمیم آن باعث ثبت خودانگارهی منفی و بازدارنده و مانع در برابر ابراز تواناییها وتحکیم احساس ضعف بیشتر در مراحل بعدی میشود؛ تصور مردود شدن و احتمال مردود شدن، در عمل عدم تلاش برای حل مشکلات و جبران ضعفها و بروز ضعف تحصیلی را افزایش داده و به تدریج جزء شخصیت وی میگردد (هاشمی، 1374).
عوامل مؤثر بر خودپندارهی تحصیلی
از دیدگاه رئیس سعدی (1386) چهار عامل زیر میتواند در شکلگیری خودپندارهی تحصیلی تأثیر گذار باشد:
- خانواده: خانواده یک واحد اجتماعی است که بیشترین تأثیر را بر رشد فرزند دارد. والدین از طریق ارائهی الگو، معیارها و پاداشها در رشد شناختی و مفهوم "خود" و کسب هویت دارند (بیابانگرد، 1389).
- مدرسه: محیط مدرسه اولین محیط اجتماعی است که کودک با ورود به آن، تکالیف آموزشی مرتبط با آن را بر عهده خواهد داشت. نحوهی عملکرد دانشآموز در مدرسه در مورد هریک از دروس و در مقایسهی با سایر دانشآموزان بالاترین تأثیر را در شکلگیری خودپندارهی تحصیلی خواهد داشت.
- بازخورد دیگران: خودپنداره، مفهومی است که در اثر ارتباط فرد با دیگران و بازخوردهای دریافتی از آنها شکل میگیرد. در واقع هر فرد خود را در آینهی دیگران میبیند و میشناسد.
- ارزشهای فرهنگی: وقتی مردم انتظارات فرهنگی را همسو با تواناییها و رفتارهایشان میبینند، دربارهی خودشان احساس خوبی میکنند وعزت نفس آنها زیاد میشود (واتین ولیود، 1997؛ به نقل از فنونی، 1380).
مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت از زندگی (فصل دوم تحقیق)
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 82 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 176 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت از زندگی(فصل دوم تحقیق)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
در چند دههی اخیر و با پیدایش رویکرد روانشناسی مثبت، تغییرات بسیاری در تحقیقات روانشناختی صورت گرفت؛ علاقه به تحقیق در این حیطه افزایش یافت (شوگرن، لوپز، ویماید، لیتل و پرسگروو، 2006) و گرایش پژوهشها برای تبیین پدیدههای روانشناختی، به سمت تواناییها و ویژگیهای مثبت انسان سوق پیدا کرد (حجازی و همکاران ، 1392). این شاخهی جدید از روانشناسی اساساً به مطالعهی علمی توانمندیها، شادمانی و بهزیستی ذهنی انسان (اشنایدر و لوپز، 2007؛ به نقل از شیخی و همکاران ، 1389) و موضوع نسبتاً جدیدتر رضایت از زندگی و رویکردهای لذتگرا و سعادت گرا (کار، 2004؛ ترجمهی شریفی و نجفیزند، 1387)، میپردازد.
سازمان بهداشت جهانی نیز، سلامت را بهعنوان حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی، و نه صرفاً نبود بیماری تعریف کرده است. این سازمان، سلامت روانی را نیز بهعنوان«حالتی از بهزیستی که در آن فرد تواناییهای خود را میشناسد، میتواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی کنارآید، به نحو پرثمر و مولدی کار کندو برای اجتماع خویش مفید باشد» تعریف میکند (جوشنلو، رستمی و نصرتآبادی، 1385).
با توجه به نقش تعیین کنندهی بهزیستی در تعیین و تبیین کنش وری روان شناختی بهینه در افراد، شواهد تجربی مختلف، مطالعهی نظامدار عوامل تبیین کنندهی الگوی تجارب هیجانی مثبت و منفی را به مثابهی یکی از مهمترین اولویتهای پژوهشی خود تعریف کرده است (هوبنر، سالدو، اسمیت و مک نایت، 2008).
تعریف بهزیستی
سازهی بهزیستی معمولاً تحت عنوان بهزیستی روانشناختی، بهزیستی اجتماعی و بهزیستی ذهنی موردبررسی قرار میگیرد (حجازی و همکاران، 1392). بهزیستی ذهنی عبارت است از ارزشیابی زندگی برحسب رضایت و تعادل داشتن بین حالات عاطفی مثبت و منفی. مدلی سه مؤلفهای (و در برخی موارد با مشترک دانستن دو مؤلفه عاطفی، مدل دومؤلفهای) برای مفهوم بهزیستی پیشنهادشده است که عبارت است از: 1) عاطفه مثبت، 2) عاطفه منفی، 3) مؤلفه شناختی رضایت از زندگی (داینر 2000، به نقل از سلطانیزاده، ملکپور و نشاطدوست، 1391).
بهزیستی ذهنی شامل اصول مهمی است که بر همه ابعاد رفتار انسان و پیشرفت او (شامل سلامت فیزیکی و روانی، پیشرفت مهارتی و آموزشی، صلاحیت اجتماعی و ایجاد روابط مثبت اجتماعی) تأثیرمیگذارد (برجز، نیآجی و زاف، 2002؛ به نقل از پیوستهگر، دستجردی و دهشیری، 1389).
ابعاد مختلف بهزیستی از نظر ریف
باید گفت که بهزیستی مفهومی انتزاعی و چندبعدی است که دارای فرضیههای متعددی است وعوامل بسیاری در تأمین بهزیستی افراد با یکدیگر تعامل دارند. در اینجا به دلیل اینکه مدل بهزیستی ریف، مدلی جامع و دربرگیرندهی متغیرهای پژوهش حاضر است، موردبررسی قرارمیگیرد.
مدل ریف شش بعد کارکرد روان شناسی مثبت که بهزیستی را احاطه کردهاند، در برمیگیرد. این شش بعد عبارتاند از:
- خویشتن پذیری، که شامل ارزیابی مثبت فرد از خودش و گذشتهاشاست. (این بعد به دلیل ارزیابی فرد از خودش، میتواند با خودپنداره که یکی از متغیرهای پژوهش حاضر است، مرتبط باشد)
- روابط مثبت با دیگران، اشاره به داشتن روابط پاداشدهنده با دیگران و کیفیت این رابطه دارد. (این بعد با رابطهی بین والدین و فرزندان و تعارض والد – فرزند که یکی از متغیرهای پژوهش حاضر است، مرتبط است)
- استقلال، که به عنوان احساس خودمختاری تعریف شده است. این تعریف به شکل ساده به استقلال و توانایی تنظیم رفتارها، اشاره دارد.
- تسلط بر محیط، که اشاره به ظرفیت مدیریت مؤثر زندگی و دنیای اطراف دارد.
- هدف در زندگی، که به عنوان این باور که زندگی فرد هدفمند و بامعناست، تعریف شده است.
- رشد شخصی، به معنی رشد تواناییهای باالقوه و بالفعل ساختن آنهاست(علیزاده، 1392).
تعریف رضایت از زندگی
دیدگاه فرد نسبت به زندگی بیشتر بر پایه منابع شناختی است، تا عکسالعملهای هیجانی کوتاهمدت. به همین دلیل ازلحاظ مفهومی، رضایت از زندگی (جزء شناختی بهزیستی) پایدارتر از عناصر عاطفی است و درنتیجه از آن بهعنوان شاخص کلیدی بهزیستی ذهنی مثبت یاد میشود (داینر و داینر، 2009).
تعریف رضایت از زندگی عبارت است از: نگرش مساعد فرد به زندگی خود بهطورکلی (هیبرون،2007). کرسینی (2002) نیز رضایت از زندگی را ادراک یا احساس کلی مثبت هر فرد، در مورد کیفیت زندگیاش، میداند. رضایت از زندگی یک فرایند داوری است که افراد کیفیت زندگی خود را بر اساس ملاکهای منتخب خودارزیابی میکنند (شیخی و همکاران، 1389). بنابراین اینگونه ارزیابیها شامل پاسخهای هیجانی افراد، حیطه رضایت و ارزیابی شناختی آنان است (مالکوک، 2011).
راجع به رضایت، فلاسفه قدیم نظیر ارسطو، افلاطون و همچنین اریک فروم مباحث فراوانی را مطرح کردهاند. به عقیده فروم، نیازهای تأمین نشده بر جسم فشار میآورند و ارضای آنها سبب رضایت میشود. ازکمپ در تعریف رضایت میگوید: «در تضاد با مفهوم خوشحالی که ناظر بر تجربه عاطفی (هیجانها و احساسها) است، رضامندی بر تجربه شناختی یا داورانه ای دلالت دارد که بهعنوان اختلاف ادراک شده بین آرزو و پیشرفت قابلتعریف است. این تعریف طیفی را تشکیل میدهد که از ادراک کامروایی تا حس محرومیت را در برمیگیرد» (ازکمپ، ترجمه ماهر،1386). در حقیقت رضایت از زندگی این مسائل را منعکس میکند که تا چه اندازه نیازهای اساسی برآورده شدهاند و تا چه اندازه انواع دیگر اهداف، بهعنوان اهداف قابلدسترسی میباشند. درحالیکه برای افرادی که در شرایط کمتر پیشرفته زندگی میکنند، ارضای نیازهای اساسی، بیشتر موردتوجه قرار میگیرد (کومین و نیستیکو، 2002).
رضایت از زندگی را بهعنوان قضاوت شخصی از سعادت و بهروزی و کیفیت زندگی مبتنی بر معیارهای انتخابی هر فرد تعریف کردهاند. مفهوم رضایت بهعنوان یک تجربه درونی است که حضور مثبت هیجانها و نبود احساسات منفی را در برمیگیرد (رود، آرتول دی، مونی، نییر، بولدوین، بامر و روبین، 2005). رضایت درونی انسانها، از رشد فردی، اجتماعی و منابع سازشی نشأت میگیرد (فانک، هوبنر و والیوس، 2006).
هنگامیکه از افراد خواسته میشود تا رضایت از زندگی خود را ارزیابی کنند، آنان به راهبردهای اکتشافی، عاطفی و دیگر اطلاعاتی که در خاطرشان بهآسانی قابلدسترس باشد، تکیه میکنند. به عبارتی تعهد فرد به یک سری اهداف جهت دستیابی به آن و وجود اهدافی مرتبط با روابط اجتماعی، کار و فعالیت؛ رضایت از زندگی را میسازد (فیلسینگر و توما، 1988، به نقل از شاه سیاه، بهرامی، محبی و ترابی، 1390).
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفاهیم کارکرد خانواده(فصل دوم تحقیق)
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 100 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفاهیم کارکرد خانواده(فصل دوم تحقیق)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعاریف و مفاهیم کارکرد خانواده
نمای تاریخی لغت خانواده بسیار قدیمی است. خانواده از لغت فامیلیا مشتق شده است) 100تا 300 بعد از میلاد)که به همه افراد یک خانواده اعم از خویشاوندان، غیرخویشاوندان، مستخدمان، بردهها و کارگران نسبت داده میشود. سپس در نتیجه رشد طبقه متوسط یا سرمایهداری خانواده محدودتر به وجود آمد (1215 تا1600بعد از میلاد (اعضای خانواده ملزم میشدند که در منافع اقتصادی، اجتماعی و عاطفی خانواده سهیم باشند. در اوایل قرن بیستم، خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی وابسته به یکدیگر که همه افراد در آن شرکت داشتند، تعریف شد (جبک 1997؛ شیبانی، 1383).
کارکردخانواده از نظر رویکرد ساختاری، نظریهای کاربردی است بنیانگذار اصلی این نهضت سالوادورمینوچین است. یکی از فرضیههای مهم آن این است که هر خانواده یک ساختار دارد این ساختار زمانی که خانواده در شرایط واقعی قرار داشته باشد شناخته میشود. ساختار عبارت است: از مجموعهی رفتار و نقشهایی که اعضای خانواده از طریق آن به هم مرتبطاند. در رویکرد ساختاری، خانواده به عنوان یک کل مطرح میشود و تعاملات بین زیر مجموعهها مورد توجه قرار میگیرد (مینوچین،1381).
نوابینژاد خانواده را گروهی کوچک از افراد میداند که از طریق پیوند زناشویی یا خونی با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند و در کنار یکدیگر در واحد خاص زندگی میکنند و دارای تجارب و فرهنگ مشترکی هستند. همچنین خانواده دارای امیال و اهداف مشابه بودند و مهر و علاقه آنان را به یکدیگر پیوند داده است. آکرمن خانواده را کانون کمک تسکین و شفابخشی میداند. خانواده کانونی است که باید فشارهای روانی وارد شده بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار سازد ( نقل از ثنایی، 1387).
جوامع انسانی، خانواده به گروهی از افراد گفته میشود که با یکدیگر از طریق همخونی، تمایل سببی، و یا مکان زندگی مشترک وابستگی دارند. خانواده در بیشتر جوامع، نهاد اصلی جامعهپذیری کودکان است. انسانشناسان به طور کلی نهاد خانواده را این طور طبقهبندی میکنند: مادرتباری (مادر و فرزندان او)، زناشویی (زن و شوهر)، و فرزندان. که خانواده هستهای نیز خوانده میشود، و خانواده گستردههمخونی که در آن پدر و مادر و فرزندان با دیگران مثلاً خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی میکنند. همچنین در برخی جوامع مفاهیم دیگری از خانواده وجود دارد که روابط سنتی خانواده را کنار گذاشتهاند. خانواده به عنوان یک واحد اجتماعیِ جامعه پذیری، در جامعهشناسی خانواده مورد بررسی قرار میگیرد ( اعزازی، 1385). کارکرد خانواده معمولاً در خانوادههایی که شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی را در پرورش فرزندان به کار میگیرند نیرومندتر است. خانوادههایی که در شیوه فرزندپروری خود از اصل همکاری و دموکراسی در روابط پیروی میکنند، توانایی بیشتر برای انطباق با تغییرات دارند و شرایط مناسبی برای رشد کودکان فراهم میکنند. در خانواده با الگوی سالم، اعضای خانواده مورد حمایت همدیگر هستند. انتظارات مربوط به نقشهای افراد روشن و دارای انعطاف است. مقررات خانواده واضح و انعطاف پذیر و نه بی مرز است (برک،1393).
راهبردهای خانواده
خانوادهها معمولاً از الگوهای تعاملی ثابت، مشترک، هدفمند و مکرری را به نمایش میگذارند که به آن راهبردهای خانواده میگویند.(کانتور و لر،1975). این راهبردها معمولاً مطرح نمیشوند به گونهای که هر یک از اعضا احساس میکنند باید نقشی را بازی کند که قبلاً به خوبی جا افتاده است. انواع این راهبردها عبارتند از :1-آنهایی که به قصد تداوم خانواده سعی میکنند رابطه بین اعضا را حفظ کنند.2-آنهایی که به طور موقت فشار روانی راتشدید میکند تا به هدف مورد نظر برسند.3-خانوادههایی که میکوشند با شرایط بیرونی کنار بیایند و در برابر نیازهای دائم التغییر اعضا پاسخگو باشند (گلدنبرگ،2013).
رویکردهاودیدگاههایتبیینخانواده
در بررسی نظریات ارائه شده برای تبیین آسیبشناسی در چار چوب خانواده رویکردهای بوئنی و ساختاری، طرح سه محوری و دیدگاه راهبردی میتوان توجه کرد .
رویکرد چند نسلی
این رویکرد که نشأت گرفته از نظریات بوئن است، به آسیبهای خانوادگی در چند نسل میپردازد. در رویکرد بوئنی بیماریهای عاطفی زمانی ایجاد میشود که افراد نمیتوانند خود را به نحوی شایسته از خانوادههای اصلیشان متمایز کنند. متمایز کردن خود عبارت است از توانایی به دست آوردن کنترل عاطفی و در عین حال، ماندن در جو عاطفی شدید خانواده، متمایز کردن خود بیانگر میزان توانایی فرد برای تفکر واقع بینانه راجع به موضوعات سر شار از عاطفه در خانواده است. نئون معتقد است که سناریو زیر به ایجاد بیماری عاطفی میانجامد زن و مردی که تضادهای حلنشده با پدر و مادر خود دارند ازدواج میکنند. زن و شوهر سعی دارند هر طور شده مسائل را فیصله بخشند. میپذیرند که با هم مخالفت نکنند و یک صمیمیت کاذب به وجود آورند. ازدواج از بیرون ظاهراً بی اشکال است. نمایی ظاهری از خوشبخت بودن دارد اما در اعماق آن کشمکش، تنهایی و درد حاکم است .با تولد کودک به عنوان جزء سوم یک سیستم، مثلثی به وجود میآید کودک کانون توجه میشود. در سیستم قفل میشود و خروج از خانواده را حقیقتاً غیر ممکن مییابد (پور قاسمی،1389).
1. Familia
2. Gebeke
3. Akerman
1.Kantor And Leher
2.Goldenberg
1.Neon
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 32 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 133 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی (فصل دوم تحقیق)
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعاریف و مفاهیم خود نظم بخشی
خودنظم بخشی رفتار
طبق نظر بندورا اگر اعمال تنها بوسیله پاداش و تنبیه بیرونی تعیین میشدند، مردم شبیه بادبادک عمل میکردند و هر لحظه تغییر جهت میدادند تا خود را به عواملی که بر آنها تأثیر میگذارد وفق دهند. با مردم غیر اصولی رفتار به دور از اخلاق و با مردم درستکار رفتار شرافتمندانه داشتند. حال اگر تقویتکننده بیرونی و درونی رفتار را کنترل نمیکنند پس چه چیزی آنرا کنترل میکند؟ پاسخ بندورا این است که رفتار آدمی رفتار خود نظم داده شده است. انسان از تجربه مستقیم و غیر مستقیم معیارهای عملکرد را میآموزد سپس آن معیارها پایهای میشوند برای ارزیابیهای فرد. اگر عملکرد فرد در موقعیتها با معیارهای او هماهنگ بود مثبت ارزیابی میشوند و اگر هماهنگ نبود منفی ارزیابی میشود. از نظر بندورا تقویت درونی حاصل از ارزشیابی شخصی از تقویت بیرونی نیرومندتر است (هرگنهان، 2009).
یادگیری خود تنظیمی یک چشم انداز مهم در پژوهشهای اخیر روانشناسی تربیتی است (آکسان، 2009). این رویکرد از سال 1980، مطرح شد و به واسطه اهمیتی که در یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دارد شهرت فزآیندهای پیدا کرده است (ریان و پینتریج، 1997؛ نقل از احمدی پور، 1387). یادگیری خود تنظیمی یک فرآیند فعال و خود رهنمون است که دانش آموزان، شناخت، انگیزش، نتایج، رفتار و محیط خود را در جهت پیشبرد اهدافشان کنترل و تنظیم میکنند (گوداس و همکاران، 2010).
زیمرمن5 یادگیری خود تنظیم را نوعی از یادگیری که در آن افراد تلاشهای خود را برای فراگیری دانش و مهارت بدون تکیه به معلم و دیگران، شخصاً شروع کرده و جهت میبخشد تعریف میکند به عبارت دیگر در این یادگیری افراد مهارتهایی برای طراحی، کنترل و هدایت فرآیند یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و قادرند کل فرآیند یادگیری را ارزیابی کنند ( فرمهینی فراهانی و همکاران، 1387). تلاشهای فعالانهای که افراد به طور فراشناختی، انگیزشی و رفتاری در فعالیتهای یادگیری از خود نشان میدهند (زیمرمن،2002).
نظریه یادگیری خودتنظیمی یکی از نظریههایی است که محققان و شناسانِ تربیتی در قالب آن به مطالعه میپردازند. براساس نظریه یادگیری خود تنظیمی، مؤلفههای شناخت، انگیزش و کنشوری تحصیلی به صورت یک مجموعه درهم تنیده و مربوط به هم در نظرگرفته میشوند (شیرازی تهرانی، 1381). بنابراین، استفاده از راهبردهای یادگیری خود -تنظیمی، از جمله عوامل تعیینکننده در موفقیت تحصیلی محسوب میشود و با بررسی آن میتوان عملکرد تحصیلی دانش آموزان را پیشبینی نمود. پیشبینی عملکرد تحصیلی، یکی از موضوعهای محوری مورد علاقه روانشناسی تربیتی است ( فارنهام و همکاران، 2003؛ نقل از بوساتو و همکاران، 2000). خود تنظیمی تعیین اهداف، تکمیل برنامهای در جهت دستیابی به آن اهداف، تعهد نسبت به انجام آن برنامه، اجرای فعال برنامه و اقدامات دیگری که در جهت باز خورد و اصلاح یا تعیین جهت انجام میشود (بندورا، 1986،1997 ؛ نقل از آسچ، 2005). به بیان دیگر افراد همپای اجتماعی شدن خود، اتکای کمتری به پاداشها و تنبیههای بیرونی پیدا کرده و عمدتاً رفتارشان را خود، تنظیم میکنند (کرین، 2006).
مطالعه سوابق و تحقیقات نشان میدهد که پیرامون خودتنظیمی تحصیلی پرسشنامه اندکی وجود دارد. مطالعه دوگان وآندرد(2011) نشان داد که پرسشنامه خودتنظیمی از شش عامل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی، فراشناخت، کنترل و ارتباط شخصی، خود اثربخشی تشکیل شده است. در بررسی دیگری مگنو(2011) به این نتیجه رسید که پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی دارای هفت عامل میباشد شامل حافظه، هدفگزینی، خودارزیابی، جستجوی کمک، ساختار محیطی، مسئولیت یادگیری باشد و برنامهریزی و سازماندهی میباشد.
انواع خود نظم بخشی
زیمرمن و مارتینز در سال 2002 بین چند نوع خود تنظیمی در حیطه تحصیلی تفاوت قائل شدهاند که این انواع خود تنظیمی براساس میزان درونی شدن آنها تقسیمبندی شده است.
نظمدهیبیرونی
در پایینترین سطح پیوستار درونیسازی قرار دارد. در این حالت، شخص منحصراً بر اساس وقایع بیرونی مورد انتظار دست به انجام عملی میزند یا از انجام یک رفتار باز داری میکند .
نظمدهیدرونفکنیشده
میزان زیادی از درونیسازی به وسیله نظمدهی درون فکنیشده تبیین میشود. در این سطح، شخص خود را با تأیید خود یا عدم تأیید خود، نظم میبخشد .دانش آموز درون فکنی کرده تکلیف خود را انجام خواهد داد و در صورت عدم انجام آن احساس گناه خواهد کرد. آلبرت بندورا در بررسی یادگیر ی خود تنظیمی، دانشآموزان را به عنوان شرکتکنندههای فعال از نظر فراشناختی، انگیزش و رفتاری در فرایند یادگیری میداند. از نظر فراشناختی فراگیران خود تنظیم افرادی هستند که روحیه طراحی سازماندهی، خود آموزی و خود ارزیابی دارند. از نظر انگیزشی فراگیران خود تنظیم در تمام مراحل مختلف یادگیر ی خود را افرادی لایق، خود کار آمد و مستقل مییابند. از نظر رفتاری فراگیران خود تنظیم، محیطهایی را انتخاب میکنند که یادگیری را افزایش دهد. در این راستا متغیرهای عاطفی مثل مفهوم خود و منبع کنترل با یادگیری خودتنظیم نقش مهمی ایفا میکنند .اصطلاح خود نظم دهی در یادگیری از سال 1980 معمول شده است. تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است به تعامل راهبردهای شناختی، فراشناختی و انگیزشی در یک ساختار منطقی تأکید کردهاند همچنین استنباط میشود اصطلاح یادگیری خود نظم داده شده دارای بار « خود ارزشی » است به این دلیل که در این نوع رفتار ابزار و واسطهای است میان افراد و راهبردهای یادگیری آنها از یک سو و اهداف آنها از سوی دیگر. مثلاً ادراک فرد از تواناییهای خود و ادراک فرد از سطح دشواری تکلیف سرانجام بر چگونگی کیفیت یادگیری او تأثیر میگذارد (زیمرمن و مارتینز، 2002؛ نقل از فرمهینی فراهانی و همکاران، 1387).
1.Hergenhan
2.Aksan
3.Ryan
4.Goudas
5.Zimmerman
1.Furenhum
2. Busato
3. Asch
4. Carina
5. Dgun & Andrade
6. Magno
1. Zimmerman & Marthins
اطلاعات سایت
-
مدیر سایت:پژوهشگر جوان
-
امروز:
-
آخرین مطالب
-
نمونه چارچوب نظری تحقیق - مبانی نظری و پیشینه تحقیق
چهارشنبه 03/10/19 -
معرفی محصولات شرکت برناگداز
چهارشنبه 03/10/19 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت مشتری
چهارشنبه 03/10/19 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق وفاداری مشتریان
چهارشنبه 03/10/19 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق گردشگری الکترونیکی
چهارشنبه 03/10/19 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق محیط یادگیری
چهارشنبه 03/10/19 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی
چهارشنبه 03/10/19 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق طرحواره های ناسازگار اولیه
چهارشنبه 03/10/19 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق عزت نفس
چهارشنبه 03/10/19 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق الگوهای ارتباطی
چهارشنبه 03/10/19 -