درباره ما
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مبانی نظری تحقیق در مقاله نمونه مبانی نظری پایان نامه ادبیات نظری تحقیق مبانی نظری به چه معناست چارچوب نظری تحقیق در پایان نامه تعریف مبانی نظری نمونه مبانی نظری در پروپوزال یک نمونه پیشینه تحقیق
جستجو
پیوندها
مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقش رسانه در تربیت کودکان
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 75 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
نقش رسانه در تربیت کودکان
ضرورتهاواصولتعلیموتربیت:
کودک، تکامل نیافته و تعلیم پذیر متولد می شود . او نیاز به جامعه بشری دارد تا آن چنان ساخته شود که بتواند به مقتضیات زندگی پاسخ دهد ولی جامعه نیز برای بقای خود به کودکان احتیاج دارد.
ارکان شخصیت کودک زمانی پایه گذاری خواهد شد که او ناخودآگاهانه روح و فضای جامعه ای را که به آن تعلق دارد در خود جذب کند. در این صورت رفتار او در حد وسیعی با شرایطی که در محیط وجود دارد، انطباق پیدا می کند. در هر عصری ، تعلیم و تربیت وابسته به انسا ن هایی است که مسئولیت آن را بر عهده دارند و نیز تابع کیفیت فرهنگی است که در چارچوب آن این فعالیت صورت می گیرد.
توانایی ها و ضعف های جوانان بازتابی است از توانایی ها و ضعف های بزرگسالان ؛ زیرا نسل جوان از سال های اول زندگی خانوادگی گرفته تا دوران مدرسه ابتدایی و متوسطه و بالاخره آموزش حرفه ای راهی که از طرف نسل های گذشته ترسیم شده است ر ا در پیش می گیرند. حال اگر در پایان این راه زنان و مردان جوان به قولی که دردوران بچگی داده بودند، عمل نکنند و به آنچه قرار بود برسند، نائل نشوند و اگر چنانچه روح آنها خالی و بی محتوا باشد نتیجه تماس آنها با انسان هایی است که هیچ نوع مفهوم و هدف عمیقی برای زندگی خود ندارند و شکل ثابتی برای شخصیت خود به دست نیاورده اند و همچنین سیستم رویارویی با فرهنگی است که با ارز ش ترین پدیده های آن نیز تاب مقاوت در برابر هرج و مرج و اغتشاش حاکم بر محیط را ندارند.
آنجایی که تعلیم و تربیت در م قیاس وسیعی با شکست مواجه می شود، ضایعاتی مشهود می شود که ریشه آن را باید قبل از توجه به نقص روش های آموزشی ، در نارسایی ها و تناقض در رفتارهای اساسی افراد بالغ یک جامعه جستجو کنیم . از این رو، هر نوع اقدام موثری برای تغییر رفتار این وضع، بی نهایت مشکل است.(سلطانی فر،1385)(رسانه 1385، سانسور یا سواد رسانه ای)
2-2-15 اهمیتآموزشرسانهایبهکودکانونوجوانان:
درجه نفوذ رسانه در جوامع و تاثیرات آنها به حدی است که آموزش رسانه را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است . باید تاکید کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه در جامعه پذیر کردن آن ها نقش به سزایی دارد از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدین خود تفاوت کامل دارند. آن ها بین " جهان رسانه ای " و " جهان " فرقنمی گذارند و در به کارگیری رسانه بسیار راحت تر از والدین خود عمل می کنند.(حسن زاده،1382: 181)( ضرورت آموزش رسانه، مترجم حسن زاده، فصلنامه پژوهش و سنجش، انتشارات صدا و سیما، تهران، بهار 1382 ، ص 181)
آموزش رسانه به گفته کومار : تحلیل اجتماعی – انتقادی رسانه است برای آگاهی و فهم بیش تر نحوه کار رسانه، شناخت کسانی که آن را کنترل کرده و شکل می دهند، نقش متخصصان، تبلیغات فروش و روابط عمومی در شکل دادن به محتوای رسانه و شیوه های مختلفی که مخاطبان با آن پیام های رسانه را تفسیر می کنند. بنابراین هدف اصلی آموزش رسانه، هشیار کردن و اختیار بخش ی در مواجهه با رسانه و برنامه ها و محتوای آن است . آموزش رسانه به افراد می آموزد پیام را تفسیر و تولید کنند، مناسب ترین رسانه را انتخاب کنند و نقش بیشتری در تاثیرپذیری از آنها به عهده گیرند." (همان، 186)
به طور کلی جنبه های سواد رسانه ای عبارتند از:
ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه ای یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانه ای از منابع رسانه ای گوناگون؛
آموزش مهارت های مطالعه یا تماشای انتقادی؛
تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست؛
از این دیدگاه آموزش سواد رسانه ای به دانش آموزان، اهداف متعددی را دنبال می کند که مهم ترین آنها عبارتند از:
ایجاد تفکر خلاقانه، انتقادی و موشکافانه در دانش آموزان نسبت به محتوا و عملکرد رسانه ها؛
شناخت اشکال بصری ارتباط با استفاده از آن در کنار سایر مهارت های خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن.
2-2-16 حضوررسانه هادرزندگیکودکانونوجوانان:
"رنه اسپتیز " به خاطر پژوهش هایش در مورد محرومیت های عاطفی کودکانی در شبانه روزی ها تربیت می شوند، و تأثیر بد این محرومیت بر رشد عاطفی و شخصیت آن ها، شهرت فراوانی یافته است :" دور نگاه داشتن کودک در سال های اول زندگی از موقعیت هایی که احساس ناخوشایندی در وی ایجاد می کنند، به همان اندازه زیان آور است که محروم ساختن او از آنچه که خوشایندی و خوشحالی وی را برمی انگیزد . هر دو عامل مذکور در سازندگی دستگاه روانی وی دخالت دارند . به کار نگرفتن هر یک از آنها یعنی نبود مطلق ناخوشایندی یا خوشایندی در زندگی کودک به اختلال در شخصیت او منجر می شود."
رسانه وسیله ای است که این خلاء را پر می سازد . عصر ارتباطات الکترونیک این امکان را به کودکان و نوجوانان داده است تا از این جعبه جادویی احساس خوشایندی و ناخوشایندی بگیرند.
2-2-20 تاثیرات رسانه ها، به ویژه تلویزیون بر کودکان و نوجوانان:
لوی و گلیک[1] در بین مخاطبان رسانه ها، سه گروه را از یکدیگر متمایز می کنند:
گروه اول : موافقین که از قبل نظری مساعدی نسبت به برنامه های رسانه ها دارند؛
گروه دوم : معترضین که زمینه انتقادی نسبت به برنامه های رسانه ها دارند؛
گروه سوم: معتدلین که ما بین دو گروه فوق قرار دارند.
رسانه ها می توانند اثر ات سودمند و زیان بار بر کودکان و نوجوانان بر جای بگذارند . تحقیقات موید آن است که پیام های تلویزیونی، حداقل گاهی اوقات می توانند بر اطلاعات، نگر ش ها و رفتارهای جوانان امروزی اثر بگذارد.
رسانه ها، به ویژه تلویزیون (ملی یا کانال های ماهواره ای )، معنای زندگی را به کودکان و نوجوانان می آموزند و کارکردهای متعددی در قبال این گروه، به ویژه برای کمک به گذران زمان آزاد در اختیار آنان قرارمی دهند. در این میان تلویزیون ، ماشین اعجاب انگیزی است که بین دنیای زنده ها یعنی انسا ن ها و موجودات مجازی و موجودات بی جان،یعنی ابزارهای تفریحی و بازی قرار می گیرد. هر چند کودکان و نوجوانان در سنین بالاتر تاحدودی می توانند در انتخاب برنامه ها مداخله کنند،اما پژوهش های متعدد بیانگر آن است که آنان در برابر تلویزیون نقشی پذیرا دارند . تلویزیون را همانند فردی می پندارند که هر لحظه می تواند داستانی برای آنها نقل نماید و آنان را سرگرم کند.
تلویزیون می تواند چهار نقش را در زندگی کودکان و نوجوانان بازی کند. اولین نقش آن وقت کشی است؛ این عمل پاداشی آرامش بخش و یا جذاب است که باعث می شود بخشی از زمان لازم برای تکالیف مدرسه،کارهای خانه یا بازی در خارج از خانه را به خود معطوف کند . دومین نقش تلویزیون تلقی آن همچون رویدادی اجتماعی (یا غیر ا جتماعی) است؛ یعنی فرصتی است برای بودن در کنار والدین یا فرار از خواهران و برادران لجوج . سومین نقش آن پردازش اطلاعات است ؛ یعنی این رسانه مستلزم گوش دادن و تماشای همزمان و به خاطر آوردن سلسله ای از رویدادهاست که ممکن است محتوایی نامربوط ، تداوم آن را از میان ببرد .
[1] Glick et Levy
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع سبک زندگی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 16 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 30 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی
سبک زندگی یکی از پردامنه ترین مفاهیم حوزه علوم اجتماعی است که الگویی از اندیشه ها، احساسات, شناختها و کنشها محسوب می شودو در مجموع هویت اجتماعی و شخصی فرد را می سازدکه به این معنی, نحوه ساماندهی زندگی برای تحقق نیازها و خواسته ها با به کارگیری مجموعه ای از رفتارهاست. بروز و ظهور سبک زندگی از طریق نحوه صرف زمان، پول و چگونگی گذران اوقات فراغت، انتخاب اشیای مصرفی، انتخاب علائق و ترجیحات(سلیقه) و نظایر خاص آن صورت می گیرد.
کریسمن سبک زندگی را طیف فعالیتهایی که فرد یا گروه در آن مشارکت میکنند معرفی میکند(فاضلی،1382،صص 68 و 69).به نظر آسابرگربرای تعریف واژه سبک زندگی با واژه ای ذی شمول روبرو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس، تا سرگرمی و تفریح و ادبیات و موضوعات مربوط دیگر را شامل میشود. کلمه سبک، مد را تداعی میکند پس سبک زندگی در واقع مد یا حالت زندگی یک فرد است. سبک زندگی معمولا با طبقه اقتصادی - اجتماعی پیوند دارد و در تصویری که فرد از خود می سازد بازتاب مییابد(آسابرگر،1379,ص141). به هرحال چه سبک زندگی را شیوه متفاوت زندگی در نظر بگیریم و چه معیاری برای تمایز افراد از یکدیگر، در واقع روش الگومند مصرف و درک و ارزشگذاری فرهنگ مادی و غیرمادی استکه در نحوه ارتباط فرد با محیط و علایق و سلیقه ها و نیز مصرف فرهنگی و چگونگی استفاده از اوقات فراغت قابل مشاهده است(چاوشیان،1384,ص45).
بدیهی است که ایجاد تغییرات اساسی در سبکهای زندگی در سطوح فردی و خانوادگی مستلزم تغییر در ارزشها و مشروعیتهای فرهنگی و اجتماعی است. با این تعریف از سبک زندگی میتوان از تقابل و جدال میان دو سبک زندگی سخن گفت؛ یک سبک زندگی که قدرت حاکمیت را در ابعاد مختلف آن مشروع دانسته و سعی در تبلیغ، ترویج و تحمیل آن دارد و در مقابل سبک زندگی بخشی وسیع از جامعه به ویژه طبقه متوسط که بیشتر در فضاهای خصوصی قابل مشاهده است و از ارزشها و مشروعیتهای خود پیروی میکند. این سبک زندگی را تا حدی زیاد میتوان محصول دمکراتیزاسیون آموزش، تکنولوژیهای ارتباطی، رسانههای جدید، نقش اجتماعی زنان، جوان شدن جامعه و غیره دانست.
چندین دهه است که الزام از طرق مختلف برای ترویج و در مواردی تحمیل نوعی مشخص از سبک زندگی برگرفته از قرائتی خاص از باورها به وضوح قابل مشاهده است. به این ترتیب نوعی سبک آرمانی برای فرد یا خانواده در جزئیترین ابعاد آن، از نوع پوشش، آرایش و پیرایش چهره، نوع خوراک، تفریحات و سرگرمیها و روابط اجتماعی تا محتوای آموزشی و علمی(در سطوح مختلف)، آثار هنری و محصولات فرهنگی قابل استفاده، و باورها تعریف, تبلیغ و ترویج شده در دورههای مختلف و به شیوههای گوناگون با هر آنچه جز آن بود مقابله شد.اما حاصل الزام در یک سبک زندگی به جامعهای بزرگ و گسترده و با ارزشها و فرهنگهای متفاوت، ایجاد گسستی آشکار و شکافی عمیق و روزافزون بین سبک زندگی در فضای عمومی زیر سلطه و سبک زندگی در فضای خصوصی نسبتا آزاد، در میان قشری وسیع از جامعه شد. با گذر زمان، هر چند این گسست روز به روز بیشتر و بزرگتر شد و ابعاد مخفی و زیرزمینی زندگی اجتماعی افزایش یافت اما از سویی دیگر، به تدریج با تنگتر شدن حلقه الزام ها در فضای عمومی و به واسطه آن عادی شدن هر چه بیشتر آنچه در فضاهای خصوصی و در عین حال بزرگتر شدن حلقه افرادی که در این فضاها وارد شده و الزام ها را زیر پا میگذاشتند، برخی ابعاد زندگی ناپیدا آنقدر مشروعیت پیدا کرد که افراد خواهان بروز و به تعبیری پردهبرداری از آن در فضاهای عمومی و در واقع مشروعیتزدایی از سبکهای تحمیل شده شدند.
تا زمانی که رسانه های جمعی در جامعه حضور نداشتند، سنت ها و هنجارهای قومی و قبیله ای تعیین کننده چارچوب سبک زندگی بودند.در چنین فضایی، سبک زندگی از یکنواختی و ثباتی زیاد برخوردار و تغییرات در سبک زندگی به کندی انجام می گرفت زیرا ارتباطات اجتماعی در یک محدوده جغرافیایی مشخص و دسترسی به منابع اطلاعاتی محدود بود.در این شرایط ارزش ها, هنجارها و علائق فردی از طریق ساختارهای قبیله ای و قومی به طور مداوم بازتولید و آموخته شده به هر عامل متغیر و عنصری بیگانه اجازه ورود داده نمی شد مگر اینکه با ساختارهای قبلی همخوانی می داشتاما با فراگیر شدن رسانه ها وضع تغییر کرد. رسانه غریبه ای است آشنا که عضوی از خانواده شده, برای همه داستان می گوید، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی می کند, چیزهایی را که تاکنون نخوانده، نشنیده و ندیده اند حتی چیزهایی مغایر با ارزش های پذیرفته شده را برایشان بیان کرده به آن ها نشان می دهد. ارزش ها و نوآوری های جدید به ویژه در تقابل با ارزش های سنتی را به افراد خانواده ارائه می کند بدون آنکه کسی به این بیگانه ایرادی بگیرد و چنین کاری تنها از او برمی آید. ارزش های سنتی را به چالش می کشد، افراد را دچار تضاد ارزشی می کند, اوقات فراغت آنها را پر و آنها را سرگرم می کند.
مبانی نظری و پیشینه تحقیق راهبردهای مقابله ای
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 19 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
استراتژیهای مقابله:
مطالعات متعددی رابطه بین مهارتهای مقابلهای و سلامتی را مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج این بررسیها نشان میدهد که مقابله هیجان مدار با پریشانی و نگرانی (ماتئوس، 2000)، بیماریهای مزمن (موس، 1996)، درد مزمن (کاتز، 1996)، سوء مصرف مواد (ویلس و هیرکی، 1996) و افسردگی و علائم جسمی مرتبط است ولی مقابله مسئله مدار رابطه منفی با پریشانی روانشناختی و رابطه مثبت با رفتارهای ارتقا دهنده سلامت دارد (کریستن سن، 1995).
در دهههای اخیر، در مدلهای روانشناختی متعددی این امر پذیرفته شده که طیفی از باورها و ویژگیها، زمینه ساز و پیش درآمد رفتارهای بیماری و از جمله استراتژیهای مقابله با بیماری هستند.طبق تعریف استراتژی های مقابله آن دسته از تلاش های شناختی و رفتاری را در بر میگیرند که به منظور کاهش استرس های درونی یا بیرونی صورت میگیرند به بیان دیگر مقابله تلاشی است که با هدف کنترل و غلبه بر مقتضیات و وقایع بحرانی صورت میگیرد. این مقتضیات مبین چالش، تهدید، خطر، صدمه یا منفعتی برای فرد هستند (لازاروس[1]، 1991؛ به نقل از مسعودنیا، 1386).توانایی خوب حل مسئله، داشتن تجربیات کافی، در دسترس بودن سیستم حمایتی مناسب، داشتن خواب و بهداشت فردی مناسب و برخورداری از سبک زندگی متعادل از عوامل موثر بر استفاده از سبک مقابلهای موثر هستند. افرادی که قادر به مقابله موثر نیستند استرسهای بیشتری تجربه میکنند و عدم سازگاری ایجاد شده باعث بروز اختلالات و مشکلات روانی میگردند. علت اصلی بسیاری از مشکلات روانی، روشهای مقابله غیر موثر هستند (باری و فارمر، 2002؛ به نقل از اینانلو، 1391).
2-5-1- کارکردهای مقابله:
براساس نظر لازاروس و فولکمن[2] (1984)، مقابله دو کارکرد عمده دارد:
1. مقابله میتواند مسئلهای را که سبب استرس شده است، تغییر دهد؛
2. مقابله میتواند واکنشهای هیجانی نسبت به مسئله را تنظیم کند.
آنها کارکردهای مقابله را با تشخیص دو نوع کلی مقابله، یعنی مقابله هیجانمدار و مقابله مسئلهمدار توضیح میهند. هدف مقابله هیجانمدار، کنترل واکنشهای هیجانی نسبت به موقعیت استرسزاست. افراد، پاسخهای هیجانی خود را از راه رویکردهای رفتاری و شناختی تنظیم میکنند. نمونههایی از رویکردهای رفتاری عبارتند از: مصرف الکل یا مواد مخدر، جستجوی حمایت هیجانی اجتماعی از دوستان یا بستگان، و مشارکت در فعالیتهایی نظیر ورزش یا تماشای تلویزیون که موجب منحرف شدن توجه از مسئله میشود. از سوی دیگر، رویکردهای شناختی به این امر مربوط میشوند که افراد چگونه درباره موقعیت استرسزا میاندیشند. برای مثال، براساس یک رویکرد شناختی، افراد سعی میکنند تا معنای موقعیت استرسزا را تغییر دهند. رویکرد شناختی دیگر، متضمن انکار وقایع ناخوشایند است. از نظر لازاروس و فولکمن (1984)، افراد زمانی از رویکردهای هیجانمدار استفاده میکنند که بر این باور باشند که هیچ فعالیتی برای تغییر شرایط استرسزا نمیتوانند انجام دهند.در نقطه مقابل مقابله هیجانمدار، مقابله مسئلهمدار قرار دارد. هدف مقابله مسئله مدار، کاهش مطالبات موقعیتهای استرسزا و افزایش و گسترش منابع برای رفع آنهاست. زندگی روزمره افراد، مملو از شیوههای مقابله مسئلهمدار است. برای مثال: رها کردن شغل پراسترس، انتخاب شیوه عمل متفاوت، جستجوی درمان پزشکی یا روانی، یادگیری مهارتهای جدید و غیره. از نظر لازاروس و فولکمن، افراد زمانی از مقابله مسئلهمدار استفاده میکنند که باور داشته باشند که منابع در دسترس آنها و یا مطالبات موقعیتی که در آن قرار دارند، قابل تغییر باشند. برای مثال، مراقبان بیماران رو به مرگ، از مقابله مسئلهمدار، بیشتر در ماههای پیش از مرگ استفاده میکنند، تا در دوره مصیبت و داغ.کارولین و همکاران در مورد شیوههای مقابلهای به این نتیجه رسیدند که کسانی که از شیوههای مقابلهای مسئلهمدار استفاده میکنند به طور قابل ملاحظهای مشکل را به اجزای کوچکتر و قابل کنترل تجزیه میکنند و در جستجوی اطلاعات و ملاحظه شقوق مختلف مشکل و هدایت اعمال میباشند. در حالی که در استراتژی مقابلهای هیجانمدار اظهارات هیجانی به صورت اجتناب، انزوا، سرکوب و کنارگذاردن ظهور پیدا میکند (فولکمن و موسکویتز، 2000؛ به نقل از مسعودنیا، 1389).به نظر اندلر افراد از چهار استراتژی اصلی برای مقابله با بیماری استفاده میکنند: 1. اجتناب (منحرف کردن حواس) 2. تسکیندهنده 3. ابزاری 4. درگیری عاطفی. مقابله اجتنابی شامل تفکر یا درگیر شدن در فعالیتهایی که به مشکل سلامتی نامربوط هستند میشود. مقابله تسکیندهنده، استراتژی آرامبخش را با هدف کاهش مشکلات بهداشتی نامطلوب دربر میگیرد. مقابله ابزاری همانند مقابله مسئله مدار یا وظیفهگرا در ادبیات کلی مقابله، استراتژیهایی از قبیل پیدا کردن اطلاعات بیشتر درباره بیماری یا جستجوی توصیههای پزشکی را در بر میگیرد. درگیری عاطفی شبیه مقابله هیجانمدار شامل تمرکز بر عواقب عاطفی ناشی از بیماری است (اندلر، 2000).
2-5-2- انواع رفتارهای مقابلهای
تامرس، ژانکی و هالگسون (2002)، در یک مطالعه فراتحلیل، با مرور ادبیات رفتارهای مقابلهای، انواع طبقه بندیهای زیر را از رفتارهای مقابلهای ارائه کردند.
رفتارهای مسئله مدار: مقابله مسئله مدار در بردارنده رفتارهایی است که به منظور تغییر در عامل استرسزا استفاده میشود.
راهبرد مقابلهای مسئله مدار دربردارنده دو مولفه است: الف) آماده سازی یا آمادگی (جستجوی اطلاعات، برنامه ریزی، ب) عمل (حل مسئله، مقابله فعال). این مولفهها در پیش بینی تلاشهای لازم برای تغییر عامل استرسزا موثر میباشند.
1-مقابله فعال یا رویارویانه: شامل تلاشهایی است که به منظور تغییر در عامل استرسزا به کار گرفته می-شود.
2- برنامه ریزی: این راهبرد شامل تلاش برای جمع آوری اطلاعات، مرور راه حلهای ممکن برای مسئله و دیگر تلاشهایی است که برنامه ریزی به منظور تمرکز بر روی یک مسئله را در بر میگیرد.
3- جستجوی حمایت اجتماعی (ابزاری): جستجوی حمایت ابزاری به جستجوی کمک فراگیر و ملموس از دوستان و خانواده اشاره میکند. جهتگیری منابع حمایتی به سمت حل مسائل میباشد. برای مثال مشورت یکی از مصادیق حمایت ابزاری است که افراد میتوانند دریافت کنند.
[1].Lazarus
[2].Fallcman
مبانی نظری و پیشینه تحقیق پایگاه اقتصادی اجتماعی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 12 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
پایگاه اقتصادی اجتماعی
اکثر جامعه شناسان معتقدند که در همه جوامع انسانی نابرابری وجود دارد. حتی در سادهترین فرهنگها، که اختلاف در ثروت و دارایی عملاً به چشم نمیخورد، نابرابری میان افراد وجود دارد. به عنوان مثال ممکن است فردی به واسطه دلاوری خاص، شکار یا از آن روی که گمان میرود دسترسی ویژهای به ارواح نیاکان دارد، منزلتی برتر از دیگران داشته باشد (گیدنز 1372: 219). هر چه افراد در یک جامعه بیشتر بتوانند از بختها و فرصتهای زندگی استفاده کنند از موقعیت و پایگاه بالاتری برخوردار میشوند. بنابراین تفاوتهای اقتصادی اجتماعی، علاوه بر پدید آوردن طبقات مختلف در جامعه، ایجاد یک نوع سلسله مراتب اجتماعی نیز مینمایند. طبقاتی در مراتب بالای اجتماعی قرار میگیرند و طبقاتی در سطح زیرین جامعه، که از کمترین فرصتهای زندگی برخوردارند. بنابراین هر جامعه از تعدادی سلسله مراتب عمودی ساخته شده است که مبنای هر یک از آنها مبتنی بر ارزشهای خاص است کسانی که در رده بالای این سلسله مراتب قرار دارند دارای منزلت اجتماعی بیشتر، نیروی بیشتر و قدرت بیشتر از کسانی هستند که در پایین سلسله مراتب قرار گرفتهاند (محسنی 1366: 548).
جامعه شناسان برای توصیف نابرابری از وجود قشربندی اجتماعی سخن میگویند. قشربندی را میتوان به عنوان نابرابریهای ساختارمند میان گروهبندیهای مختلف مردم تعریف کرد. قشربندی اجتماعی عبارت است از تقسیم مردم یک جامعه به دو یا چند قشر که هریک در جامعه نسبتاً دارای مرتبه همانندی هستند و هر قشر با سطح معینی از قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی از دیگران متمایز میگردند (کوهن 1370: 178).
اگرچه تحقیقات اندکی راجع به تاثیر طبقه اجتماعی بر کیفیت ادارک بیماری انجام شده، اما نتایج پژوهشهای انجام شده، تاثیر طبقه اجتماعی را بر برخی جنبههای فرآیند رفتار بیماری نشان دادهاند. برای مثال، کاس نشان داده است که وجود علائم شرط کافی برای شکلگیری رفتار کمک جویی و مراجعه به پزشک نیست. وی از پاسخگویان خواسته بود علائم خاصی را که به آسانی تشخیص و مهم تلقی شده و نیازمند مراقبت پزشکی بودند را مشخص سازند. کاس دریافت که در مورد ادراک علائم، پاسخگویان طبقه I در مقایسه با طبقات اجتماعی II و III سطح بالاتری از تشخیص اهمیت علائم را بیان کردند (هولینگشید و ریدلیچ[1]، 1953؛ به نقل از مسعودنیا، 1389).
در این راستا، کوهن و همکاران، با تأکید بر شیوه های تفکر طبقات مختلف اجتماعی در برخورد با علائم نشان دادهاند که طبقات بالای اجتماع، با تمایل به پذیرش چالشهای استرسزا، انگیزه موفقیت و تأکید بر برنامهریزی به منظور نیل به اهداف آینده مشخص میشوند، در حالی که افراد طبقات پایین اجتماع، تمایلی به برنامهریزی برای پیشرفت در آینده ندارند. دورگی ضمن تاکید بر تاثیر پذیری کیفیت ادراک بیماری از میزان دانش و آگاهی تندرستی، نشان داد که طبقات اجتماعی پایین از شیوههای تفکر کمتر انتزاعی و بیشتر عینی برخوردارند. این افراد بیشتر بر توصیف و محتوای موضوعات تاکید دارند، درحالیکه افراد طبقات اجتماعی بالا، بر تحلیل روابط متقابل بین موضوعات، سازمانهای سلسله مراتبی و روابط ابزاری میاندیشند و همین عامل منجر به ساختار تفکر سازمانیافتهتر و گرایش عقلانیتر آنان در ادراک دلایل و برایندهای بیماری میشود (مسعودنیا، 1384).در جوامع نوین سه شاخص برای بنیادی برای تشخیص پایگاه اقتصادی اجتماعی افراد وجود دارد که عبارتند از : درآمد، شغل و سطح تحصیلات (مهدوی، 1392).
1-2-1- درآمد و سلامت
درآمد با تامین نیازهای بهداشتی و از آن طریق سلامت افراد ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین اگر بخواهیم درآمد را با سلامت مرتبط کنیم، با بالاتر رفتن درآمد، سطح سلامت نیز افزایش مییابد و رابطه مستقیمی بین این دو وجود دارد. درامد از طریق امکان دسترسی به امکانات و تجهیزات پزشکی و بهداشتی روی سلامتی افراد تاثیری خاص دارد، ولی همیشه رابطه درآمد و سلامت یک رابطه مستقیم نیست و آن بخش از درآمد که صرف آموزش و بهداشت میشود رابطه مستقیم با سلامت دارد.
1-2-2- تحصیلات و سلامت:
خودداری و مقاومت افراد طبقات پایین در ارتباط با مسائل مراقبتهای پزشکی را تنها نمیتوان از طریق شرایط اقتصادی تبیین نمود. به طور متوسط با افزایش سطح تحصیلات، درآمد نیز افزایش پیدا میکند. پس یک مقدار از تاثیر تحصیلات از طریق درآمد میباشد، ولی از طریق تحصیلات فرهنگ سلامت ارتقا پیدا میکند و اینکه افراد رفتارشان بیشتر موافق سلامت و بهداشت میشود و در سطوح بالاتر تحصیلات، دغدغه نسبت به سلامتی بیشتر است. ارتقای سطح سواد و تحصیلات از جنبههایی است که از طریق الگوهای فرهنگی و رفتاری مناسب میتواند بر سطح سلامت و بهداشت تاثیر داشته باشد (لوکاس و میر، 1388؛ به نقل از خانی 1390).
[1].Hollingshid and Ridlich
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سواد رسانه ای
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 51 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سواد رسانه ای
مفهوم سواد رسانه ای
از اوایل دهه 1370 و به خصوص اواخر دهه 1380 به موازات افزایش بهره گیری از دستاوردهای مدرنیته در کشور سریال های ماهواره ای از طریق قاب تلویزیون تا پاسی از شب انیس و جلیس خانواده های ایرانی شدند. تلویریون های ماهواره ای به ویژه از نوع فارسی زبان آن در چارچوب نظریه هژمونی با ایجاد سونامی پخش سریال های عامه پسند به بازمهندسی کیان خانواده پرداخته, به تغییر سبک زندگی در مسیری مغایر با باورهای مذهبی و ملی مبادرت ورزیده اند تا آن جا که به گواه اکثر صاحب نظران, روح غالب سپهر گفتمانی خانواده ها را بازگویی روایت های نازل سریال های سطحی تلویزیون های ماهواره ای و بازنمایی زوایای شخصیت های بی هویت آن سریال ها تشکیل می دهد. در چنین فضایی سواد رسانه ای کمک می کند تا چگونگی استفاده از رسانه ها و منابع اطلاعاتی آن ها یاد گرفته شود. این که از بین اطلاعات ارائه شده توسط رسانه ها چه چیزهایی انتخاب و چه چیزهایی کنار گذاشته شود, به دانش رسانه ای فرد برمی گردد. به بیان دیگر سواد رسانه ای را می توان قدرت مخاطب در تجزیه و تحلیل پیام های رسانه ای مختلف همراه با نگاهی انتقادی به محتوای آن ها دانست.
بر اساس نظر پاتر بسیاری از افراد واژه سواد را با رسانه های چاپی مرتبط دانسته و آن را معادل توانایی خواندن قلمداد می کنند. برخی نیز در رویارویی با رسانه های دیگر هم چون فیلم و تلویزیون, این اصطلاح را به سواد دیداری بسط می دهند. نویسندگانی دیگر نیز از اصطلاحاتی نظیر سواد رایانه ای و سواد خواندن استفاده می کنند اما هیچ یک از این ها معادل سواد رسانه ای نیست بلکه صرفا اجزای سازنده آن محسوب می شوند. سواد رسانه ای شامل تمام این توانایی های ویژه و نیز چیزهایی دیگر است. اگر فرد خواندن بلد نباشد از رسانه های چاپی چیزی زیاد دستگیرش نمی شود. اگر در درک آداب دیداری و روایی مشکل داشته باشد نمی تواند از تلویزیون یا فیلم چیزی زیاد بفهمد. اگر نتواند از رایانه استفاده کند از آن چه به مرور زمان در مهم ترین رسانه رخ می دهد بی خبر می ماند.
در واقع سواد رسانه ای فراتر و عمومی تر از این توانایی های ویژه بوده و عبارت است از مجموعه ای از چشم اندازها یا جنبه های فکری که انسان برای قرار گرفتن در معرض رسانه, فعالانه از آن ها بهره برداری می کند تا معنای پیام هایی را که با آن ها رو به رو می شود تفسیر کند. افراد چشم اندازهای خود را با استفاده از ساختارهای دانش خود می سازند و برای ساختن ساختار دانش به ابزار و مواد اولیه نیاز دارند. این ابزار, مهارت های انسان و ماده اولیه, اطلاعات به دست آمده از رسانه ها و دنیای واقعی است. استفاده فعالانه از رسانه ها بدان معناست که فرد از پیام ها آگاه است و به طور خودآگاهانه با آن ها تعامل دارد. به طور سنتی سواد رسانه ای به توانایی تحلیل و ارزیابی محصولات رسانه ای و به طور گسترده تر به ایجاد ارتباط موثر از طریق نگارش خوب اطلاق می شود. طی نیم قرن گذشته سواد رسانه ای شامل توانایی تحلیل شایسته و به کارگیری ماهرانه روزنامه نگاری چاپی, محصولات سینمایی و مبادلات رایانه ای شده است(براون,1385,ص44).
کانسیداین سواد رسانه ای را توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیامهای رسانهای می داند که میتوان در چارچوبهای مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود(کانسیداین,1379,صص2و3).
عده ای معتقدند سواد رسانه ای توانایی بررسی و تجزیه و تحلیل پیام هایی است که شخص روزانه در معرض آن ها قرار می گیرد و لازم است توانایی و مهارت تفکر نقادانه بر محتوای تمام رسانه ها را داشته باشد. سواد رسانه ای سئوالاتی در مورد یک برنامه و این که چه نکاتی مهم در آن وجود دارد را مطرح می کند و به ما می گوید چه عواملی در تولید یک برنامه مانند انگیزه ها, سرمایه ها, ارزش ها و مالکیت آن می تواند دخالت کند و اثبات این نکته که آگاهی از این عوامل چگونه می تواند نوع و کیفیت محتوای یک برنامه را تحت تاثیر قرار دهد(پاتر,1385,ص19).
بارون, مدیر بخش چند رسانه ای و عضو هیئت مدیره آموزشکده زبان انگلیسی مونترال, سواد رسانه ای را جزو مولفه های باسوادی پنداشته; باور دارد امروزه افراد باسواد باید:
الف) توانایی رمزگشایی, درک, ارزیابی و کار با اشکال مختلف رسانه را داشته باشند;
ب) بتوانند متن صدا و تصویر را بیافرینند یا ترکیبی از این عناصر را داشته باشند(قاسمی,1385,ص87).
ردینگ, کمیسیونر جامعه اطلاعاتی و رسانه ای اتحادیه اروپا در تعریف سواد رسانه ای می گوید که در عصر دیجیتالی, سواد رسانه ای برای شهروندان کامل و فعال، بسیار مهم است. توانایی خواندن و نوشتن یا سواد قدیمی دیگر در این دوران کافی نیست و مردم باید آگاهی بیشتر برای ابراز نظرات خود و تفسیر اظهارات دیگران به ویژه در وبلاگ ها، موتورهای جست وجو یا تبلیغات را داشته باشند. وی اظهار می دارد که طرح های کمیسیون مزبور سه حوزه را مد نظر قرار می دهد:
الف) سواد رسانه ای برای ارتباطات بازرگانی که دربرگیرنده مسایل مربوط به تبلیغات است;
ب) سواد رسانه ای برای آثار صوتی و تصویری که بخشی از آن به آگاهی از فیلم های اروپایی و افزایش مهارت های خلاقیتی مربوط است;
ج) سواد رسانه ای برای محتواهای آنلاین[1].
مساریس می گوید که سواد رسانه ای، دانایی نسبت به نحوه کارکرد رسانه ها در جامعه است... لوئیس و ژالی معتقدند سواد رسانه ای عبارت است از فهم و درک محدودیت های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و فناورانه خلق، تولید و انتقال پیام ها... روبین معتقد است تمامی تعریف ها بر دانش، آگاهی و عقلانیتی خاص تکیه و تأکید دارند و آن پردازش شناختی اطلاعات است. عمده آن ها بر ارزیابی انتقادی پیام ها متمرکز می شوند در حالی که برخی نیز تبادل و انتقال پیام ها را در بر دارند. پس سواد رسانه ای مقوله ای است راجع به فهم منابع و فناوری های ارتباطی، رمزگان به کار رفته، پیام هایی که تولید شده و گزینش، تفسیر و تأثیر آن پیام ها(باکینگهام،1389,صص16و17).
سیلوربلت, پنج مؤلفة برای تعریف سواد رسانه ای بیان می کند:
الف) به دنبال آگاهی از اثرات رسانه ای بر فرد و جامعه باشیم;
ب) در این فرایند جمعی که بین فرستنده و مخاطب نوعی تعادل متقابل ایجاد می شود، چه نوع فهم و درکی ایجاد می شود;
ج) بحث و مطالعه در حوزه توسعة راهبردهای تجزیه و تحلیل پیام های رسانه ای به سوی مخاطب;
د) محتوای برنامه های تولید شده رسانه ها به مثابه یک متن، چه بینشی نسبت به رسانه در جامعه و در دوره فرهنگ معاصر خود ایجاد می کند;
[1] www.aftabir .com/articles/view/applied_sciences/communication/c12c1232184306_media_p1.php
اطلاعات سایت
-
مدیر سایت:پژوهشگر جوان
-
امروز:
-
آخرین مطالب
-
نمونه چارچوب نظری تحقیق - مبانی نظری و پیشینه تحقیق
چهارشنبه 103/9/28 -
معرفی محصولات شرکت برناگداز
چهارشنبه 103/9/28 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت مشتری
چهارشنبه 103/9/28 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق وفاداری مشتریان
چهارشنبه 103/9/28 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق گردشگری الکترونیکی
چهارشنبه 103/9/28 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق محیط یادگیری
چهارشنبه 103/9/28 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی
چهارشنبه 103/9/28 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق طرحواره های ناسازگار اولیه
چهارشنبه 103/9/28 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق عزت نفس
چهارشنبه 103/9/28 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق الگوهای ارتباطی
چهارشنبه 103/9/28 -