درباره ما
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مبانی نظری تحقیق در مقاله نمونه مبانی نظری پایان نامه ادبیات نظری تحقیق مبانی نظری به چه معناست چارچوب نظری تحقیق در پایان نامه تعریف مبانی نظری نمونه مبانی نظری در پروپوزال یک نمونه پیشینه تحقیق
جستجو
پیوندها
مبانی نظری و پیشینه تحقیق خود متمایز سازی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 63 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 34 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خود متمایز سازی
معمولا مشکلات بین والدین و نوجوانان، متعلق به خانواده هایی هستند که والدین فاقد مهارت های ارتباطی با نوجوان هستند. بنابراین، تنش و تضاد و رفتارهای پرخاشگرانه در این خانواده ها رواج یافته وتوسط نوجوانان نیز آموخته می شود. همین مسئله منجر به بروز تعارض بیشتر در خانواده می گردد(مرادی،1384).
تفکیک اعضای خانواده مستقیما به توانایی آنها در روبرو شدن با یکدیگر ، تعامل بر قرار کردن بدون واکنش عاطفی و توانایی آنها در بودن فیزیکی با هم بدون اضطراب و تضاد مربوط می شود(پلگ ،2005). سیستمی که بوسیله روابط باز یعنی ارتباطات منطقی و تماس عاطفی اعضا با یکدیگر مشخص می شود بر خلاف سیستمی است که با گسلش مشخص شده است. یکی از عواملی که می تواند بر زندگی افراد یک خانواده در عرضههای گوناگون تاثیر گذار باشد میزان خود متمایزسازی آنان است. بوئن معتقد است که روابط باز موجب تمایز یافتگی نمی شود بلکه موجب کاهش اضطراب می شود. زمانی که اضطراب پیوسته در سطح پایین بماند اعضا خانواده می توانند در صدد افزایش تمایز یافتگی برآیند(تایتلمن[1] ،2003).
خود متمایزسازی میزان توانایی فرد برای تمیز فرایند عملی از فرایند احساسی (عاطفی) است که وی تجربه میکند (بوئن، 1978). هام ارتباطات خانوادگی را به عنوان محصول تمایزیافتگی اعضا خانواده میدید و این که ارتباطات خانوادگی بهبود نمییابد مگر اینکه سطح تمایزیافتگی اعضا افزایش یابد . سطح تمایز یافتگی کودک بیشتر تحت تأثیر مادر است. (مهمترین فرد از لحاظ عاطفی به کودک) هر چقدر که فعالیتهای مادر مشوق جدایی عاطفی کودک باشد، کودک به سطوح بالاتری از تمایزیافتگی خواهد رسید و هر چقدر باعث کاهش جدایی عاطفی شود، به عدم تفکیک کودک منجر خواهد شد (هام، 2005).
والدین متمایز، کودکانشان را تهدید آمیز نمی یابند و نیازی ندارند تا کودکانشان را المثنی خودشان پرورش دهند . آنها به کودکان می آموزند تا مسولیت پذیر باشند و احتمالا کودکانی متمایز یافته با عزت نفس بالا و سلامت کامل پرورش می دهند کودکان والدین تمایز یافته سطوح خوبی از تمایز یافتگی را دارا هستند و به فرایند رشد مسولیت پذیری به جای نبرد علیه دلبستگی های عاطفی حل نشده ، به والدین می پردازند اما در مقابل والدین تمایز نایافته ، نیاز به دوست داشته شدن و تاثیر سایرین را دارند. در نتیجه در استقلال دادن به فرزندانشان و اینکه از کنترل و تسلط آنها خارج شوند مشکل دارند و به آسانی منجر به ایجاد تنش و تضاد در خانواده می شود چرا که از یک سو فرزندان در صدد کسب استقلال و از سوی دیگر والدین مانع آنها هستند . نتیجه این تضاد اضطراب است و روش منطقی برای کنار آمدن با آن را نیز ندارند(هام ، 2005). در حالی که والدین تمایز یافته قادرند تا با تضاد کار کنند دیدگاهشان را بدون ترس از نتایج آن و با عزت نفس کامل بیان کند و توانایی بیشتری برای بررسی منطقی تفاوت های عقیده عاطفی و مضطرب شدن علی رغم تمامی عدم موفقیت ها بررسی کنند(کوفیلد[2] ، 2000 ).
موری بوئن و میشل کر معماران و حامیان اصلی خانواده درمانی بودند. با این حال مبتکر اصلی این رویکرد موری بوئن است که از همان آغاز عقایدی را تدوین کرد که منجر به یک نظریه متمایز در خانواده درمانی شد(گلادینگ[3]، ترجمه بهاری و همکاران ،1381). تمایز یافتگی از نظر بوئن ، توانایی فرد برای جداسازی خودش از لحاظ عاطفی و فیزیکی از خانواده اصلی ، همچنین توانایی رسیدن به رشد عاطفی و استقلال بدون از دست دادن ظرفیت ارتباط عاطفی با خانواده است. یک فرد زمانی تمایز یافته است که نیازهای عاطفی و امنیت او را مجبور کند تا فردیت خود را برای به دست آوردن اطمینان به عشق و پذیرش دیگران از دست بدهد و یا آن را محدود کند. از طرف دیگر یک فرد تمایز یافته در مورد هویت خودش امنیت دارد. میتواند به طور آزادانه وارد ارتباطات صمیمی شود. همانطور که اهداف معنیداری را دنبال میکند و احتمال بیشتری دارد که در همه ابعاد زندگی خودش موفق شود ( ویلی[4] ،1992). براساس نظر بوئن خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی باید ناپایدار باشد مگر اینکه اعضای آن به خوبی تمایز یافته باشند. در اکثر خانوادهها تعارض، مانند یک موجود در محیط خانواده وجود دارد چرا که خانواده خوب تمایز یافته کمیاب هستند و مردم عمدتاً با کسانی ازدواج میکنند که دارای سطح تمایزیافتگی مشابه با خودشان باشند (شارف[5] ، 1996).
این بدین معنی است که افراد دارای سطح تمایز یافتگی بالا با افرادی در همان سطح ازدواج می کنند و افراد دارای سطح تمایز یافتگی پایین نیز با افرادی درسطح خودشان ازدواج می کنند. خانواده های دارای سطح تمایز یافتگی بالا ، فرزندان تمایز یافته تری تربیت می کنند و افراد در سطح تمایز یافتگی پایین ، فرزندانی با همان تمایز یافتگی پایین تر از خود را تحویل جامعه می دهند. این فرآیند را آمیختگی می گویند. یعنی افراد با تمایز یافتگی پایین احتمال بیشتری دارد تا با افراد پایین تر از خود ازدواج کنند(نیکولز و شوارتز[6] ،1995). آمیختگی در نتیجه سطوح پایین تمایز یافتگی و فردیت در نتیجه سطوح بالاتر تمایز یافتگی خود است.
اشکال تمایز یافتگی :
بوئن (1978) تمایز یافتگی را به دو شکل تعریف میکند که در آن فرد قادر است بین عملکرد هیجانی و عقلانی از یک سو و روابط صمیمانه و خودمختاری از سوی دیگر تعادل ایجاد کند. این مفهوم را میتوان به عنوان یک فرایند یا ویژگی شخصیتی بیان کرد (جنکینز، بابلوتز، استوارتز، جانسون، 2005). می توان این فرایند را به وسیله آزمایش کردن توانایی یک شخص در جدا شدن از خانواده اصلی به شکل سالم و بدون طرد شدن یا گسلش عاطفی از طرف خانواده مشاهده کرد. این بدین معنی است که فردی که قادر به جدا شدن با سطح بالایی از تمایز یافتگی باشد ، می تواند از وابستگی عاطفی مخرب در روابط معنی دار و پایدار دوری کند( اصلانی ،1383).
[1]-Titelman
[2]-Coffield
[3]-Glading
[4]-Wili
[5] -sharf
[6]-Nichols, Schwartz ,R,C
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع مهارت های زندگی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 41 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 59 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مهارتهای زندگی
تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی درجهان
نخستین کشوری که به آموزش مهارتهای زندگی اقوام محلی در سطح اجتماع و مدرسه اقدام کرد، ایالات متحده و پس از آن کشور انگلستان بود. کریمی درمنی؛(1385) برنامه مهارتهای زندگی یکی از راهبردهای متمرکز بر فرد است و تلاش میکند از طریق افزایش توانایی مقابلهای افراد، ظرفیت آنان را در جهت مقابله با چالشها، کشمکشها و تمایلات زندگی روزمره ارتقاء دهد.به عبارت دیگر افراد را در برابر مشکلات ایمن نماید. برنامه آموزش مهارتهای زندگی برای اولین با توسط دکتر گیلبرتجی بوتوین[1] پروفسور روانشناس عضو دپارتمان بهداشت عمومی و روانپزشکی دانشگاه کرنل در سال 1979 مطرح شد. سازمان بهداشت جهانی به منظور ارتقای سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی در سال 1993، پیشنهاد آموزش مهارتهای زندگی را در کشورهای جهان سوم به یونیسف داد.صفرزاده؛(1382).
3-2- تاریخچهی آموزش مهارتهای زندگی در ایران
در ایران کارگاههای مهارتهای زندگی طی سالهای گذشته با اقبال روزافزونی در جمعیت مخاطب گوناگون دست یافتهاند. بخشی از این اقبال ناشی از کارآمدی، کارآیی و کاربردی بودن این کارگاهها است و بخشی دیگر ناشی از عطش مخاطبان برای آموختن آن چیزی هرگز در مجموعهی سنتی درسهای مدرسه بدان پرداخته نمیشود، درحالی که نیاز مبرم به آنها در هرگونه تعاملات بین فردی و خلوتهای درون فردی احساس میگردد.
درایران یونیسف درسال1376 اقدام به تهیهی راهنمای آموزش مهارتهای زندگی برای نوجوانان، زنان و جوانان نمود و با برگزاری کارگاههای آموزشی برای سازمانهای دولتی و غیر دولتی، به معرفی این برنامه پرداخت. معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی با همکاری وزارت آموزش و پرورش به تهیه اجرای آزمایشی این برنامه در چند منطقه تهران اقدام نمود و در حال حاضر به عنوان واحد اختیاری در رشتهی کار و دانش و سال اول متوسطه در شاخهی نظری آموزش داده میشود. قاسم زاده؛(1384).
طرح آموزش مهارتهای زندگی که از سال 79 به صورت آزمایشی در برخی استانها شروع شده، درحال حاضر در، سی استان کشور اجرا میشود که طی آن مهارتهای زندگی توسط کارشناسان اموراجتماعی و روانشناسان مبانی مورد نیاز در زندگی به افراد، آموزش داده میشود. توانا علمی؛(1384).
همچنین به منظور مقابله، مشکلات فوق، دفتر امور زنان و حوزهی امور فرهنگی و رفاهی، دانشجویان وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکی برآن شدند که دریک طرح مشترک، اقدام به برگزاری کارگاهی با شرکت گروهی از مشاوران ادارات مشاوره دانشجویی دانشگاهها تحت پوشش آن وزارتخانه، به منظورآموزش مهارت به برگزاری کارگاههای آموزشی مهارتهای زندگی برای جمعیت مخاطب دانشجو بنمایند. اجرای این طرح را معاونت دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران به عهده گرفت. این کارگاه آموزشی در آذرماه 1383 به مدت 48 ساعت و به میزبانی مرکز بهداشت و درمان، مرکز مشاوره و راهنمایی دانشگاه علوم پزشکی تهران در هتل شیان تهران برگزار شد. با این حال با کمال تأسف هرگونه توازنی میان عرضهی این کارگاهها و تقاضای عمومی برقرار نبوده و این موضوع به برگزاری غیرحرفهای این کارگاهها منجرگردیده است. بسیاری از موانع کارگاه به صورت کلاس درس یا جلسهی سخنرانی برگزار میشود، در نتیجه روح کارگاهی از برنامهی مهارتهای زندگی رخت برمیبندد. فتی و همکاران؛(1385).
4-2- تعریف سازمان بهداشت جهانی از مهارتهای زندگی
سازمان بهداشت جهانی[2]مهارتهای زندگی را این گونه تعریف می کند: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مطلوب، به گونهای که فرد بتواند با مشکلات و چالشهای زندگی مقابله کند. آقابخشی؛(1388)
سازمان بهداشت جهانی؛(2000)، مهارتهای زندگی را در قالب تصمیم گیری، حل مسئله[3]، تفکر خلاق، تفکر نقادانه(تحلیل آثار فرهنگی، اجتماعی، نگرشها و رفتارهای زیر سئوال بردن نابرابریها، بیعدالتیها، نگرشهای کلیشهای و تعمق در امور و ارزیابی نقشهای اجتماعی و مسئولیتها) ارتباطات مؤثر[4]، مهارتهای روابط درونی[5]، خودآگاهی[6]، مقابله با هیجان[7]، مقابله با استرس[8]، ایجاد هدف[9]، ابراز وجود[10](جرات ورزی) و چشم پوشی[11] تعریف کرد.
5-2- طبقهبندی بین المللی مهارتهای زندگی
طبقهبندیهای مختلفی از مهارتهای زندگی وجود داردکه طیف وسیعی از مهارتهای زندگی را طبقهبندی و مرتب میکند. بری هاپسون[12]مایک اسکالی[13]، از واحد مشاوره و رشد شغلی دانشگاه لیدرز[14]، یک رویکرد تحلیلی را برای طبقهبندی مهارتهای زندگی استفاده کردهاند. آنها مدل مهارتهای زندگی را که ابتدا در سال1980 به وجود آمده بود را اصلاح کردند در این مدل اصلاح شده (هاپسون و اسکالی[15]، 1986) چهار طبقه مهارتهای زندگی را شناسایی کردهاند که عبارتند از: یادگیری ارتباط برقرارکردن، کارکردن و بازی کردن، رشد خود و دیگران، دیوید بروکس[16] پروفسور مشاوره و راهنمایی در دانشگاه سیراکوس[17] یک رویکرد تجربی برای طبقه بندی مهارتهای زندگی استفاده میکند. بروکس با استفاده از نتایج یک مطالعهی ملی و پیوند با نظریه پردازان رشد از قبیل اریکسون[18]، 1963، هاوینگهورث[19]، 1972، کلبرگ[20]، 1973 مهارتهای زندگی را در چهارطبقه کلی طبقهبندی کرد. هر یک از این طبقهبندیها لیست جامعی از توصیفگرها برای هر مرحلهی زندگی (دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی)دارد. مهارتهای زندگی در زمینهی خانواده، مدرسه، محل کار و جامعه رشد میکند و به کار میرود. این طبقهبندی جامع از مهارتهای زندگی اولین طبقهبندی مهارتهای زندگی بر پایهی یک دلیل منطقی مربوط به رشد است.جمالی؛(1390)
با توجه به تقسیم بندیهای انجام شده، مهارتهای زندگی را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد:
5-2-1- مهارت عمومی، اصلی یا مشترک:این گونه مهارتها پایه و اساس مهارتهای زندگی افراد محسوب میشوند. به این مهارتها، مهارتهای اصلی یا مادر میگویند. مانند مهارتهای گفتن، گوش دادن، نوشتن، خواندن، فکرکردن، تصمیم گیری، حل مسئله و....که گسترهی این نوع مهارتها، در برگیرندهی اکثر انسانها در همه جای کشور است.این نوع مهارتها، مهارتهایی هستند که میتوانند به صورت مستقل و در بستر درسها مسائل روزمره آموزش داده شوند و در همه درسها صرف نظر از محتوای آنها مشترک میباشد. این نوع مهارتها عبارتنداز: حل مسئله، تصمیم گیری، مهارتهای ارتباطی، روابط بین فردی، تفکر انتقادی، خلاقیت،(تفکرخلاق)، مشارکت و همکاری.
5-2-2- مهارتهای خاص یا غیرمشترک:این مهارتها از مهارتهای عام به دست میآیند و در واقع تحلیل شده ی آنهاهستند. به عبارت دیگر این مهارتها، مهارتهای ویژه هستند مانند مهارت شغل گزینی، گردشگری، گفتمان و تحمل نظردیگران و...(صفرزاده؛(1382). مهارتهای زندگی«غیر مشترک یا خاص»آن نوع مهارتهایی هستندکه میتوانند به صورت مستقل و تحت عنوان «درس مهارتهای زندگی» آموزش داده شوند، امکان ارائهی آنهادر یک یا چند درس مشخص نیز وجود دارد، این مهارتها، موضوعات یا مسائل خاص زندگی روزمره هستند و دارای موضوعات منحصر به فردی میباشند.
مهارتهای مربوط به قابلیتهای حرفهای، مهارتهای ادارهی زندگی، توجه و رعایت نکات ایمنی، سالم زیستن (بهداشت و سلا مت جسم و روان)، مهارتهای خودآگاهی و داشتن هدف در زندگی، شهروند مسئول بودن، شهروندجهانی بودن، مهارتهای پدر و مادر بودن، مهارتهای مربوط به استفاده از تکنولوژی و اطلاعات. همهی مهارتهای زندگی اهداف و محتوای خود را از زندگی روزمره میگیرند. با توجه به تقسیم بندیهای گوناگون از مهارتهای زندگی، میتوان گفت این مهارتها از متن زندگی افرد برخاسته و ویژگی بارز آن ارتباط تنگاتنگ با مسائل روزمره و افراد است. مهارتهای زندگی لازمهی زندگی موفق در هر جامعه است و افراد از این مهارتها به کرات در زندگی خود استفاده میکنند. منتهی کیفیت اجرای آن بستگی به میزان اطلاعات افراد و میزان تمرین آنها دارد. لذا میتوان گفت درس مهارتهای زندگی، درس چگونه زیستن است. ادیب؛(1382).
پژوهشهای بسیاری نشان داده است که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی عاطفی، ریشههای اجتماعی دارد.علاوه بر این ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارتهای همدلی و مشکلات فردی مانند سوءمصرف مواد، بزهکاری، بی بند و باری جنسی، رفتارهای ضداجتماعی و خشونت میدانند. لذا سازمان بهداشت جهانی[21] به منظور ارتقای سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی اجتماعی، برنامهای را به عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارک دید. از آنجا که مدرسه نهادی قویتراز خانواده محسوب میشود و میتواند اثرات عمیقی بر کودکان در خانوادهها و حتی اجتماع داشته باشد محیطهایی که باید در آن موفق گردند افزایش مییابد. برای مثال یک کودک فقط به پیروزی و موفقیت در محیط خانوادگی نیازمند است درحالی که نوجوان باید بتواند در محیط خانوادگی، مدرسه و همسایگی موفق شود محیطها از فردی به فرد دیگر تغییر میکند. بنابراین تعاریف معانی موفقیت و کامیابی در افراد مختلف متفاوت خواهد بود. این نکته به تنوع محیط برمیگردد. افراد در یک محیط یکسان از هم متفاوتند و این مسئله از مهارتها، منابع و فرصتها ناشی میشود .بابادی؛(1381) بنابراین نیاز به مهارتهای زندگی همه ی افراد در سنین و گروههای مختلف قومی، نژادی، وضعیت اقتصادی- اجتماعی متفاوت است. مهارتهای زندگی را نمیتوان به صورت مفصل آموزش داد. این مهارتها از طریق آموزش مهارتهای عملی و اثبات تجربی و تمرین نظارتی یاد گرفته میشود.
[1] Cilbert. J. Botvin
[2] World Health Organization
[3] Problem-solving
[4] Effective Communication
[5] Interpersonal relationship skills
[6] Self-awareness
[7] Coping with emotion
[8] Coping with stress
[9] Negotiation
[10] Assertioneness
[11]Negotion
[12] Barrie Hopson
[13] Maike Scally
[14] Conceling and Career Development Unit, Leeds University
[15] Hapsson&Skali
1 Daivid Brooks
[17] Daivid Brooks (Profossorand Conseling and Guidenceat Syracus University
[18] Erikson
[19] Havighurst
[20] Kohl berg
[21] Word Health Organization
مبانی نظری و پیشینه تحقیق حاکمیت شرکتی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 21 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 79 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
حاکمیت شرکتی
مقدمه
حاکمیت شرکتی، به مجموعه فرایندها، رسم ها، سیاست ها، قوانین و نهادهایی گفته می شود که به روش یک شرکت از نظر اداره، راهبری و یا کنترل تأثیر بگذارد. همچنین، حاکمیت شرکتی، روابط بین کنش گران متعدد (ذی نفعان) و هدف هایی را که بر اساس آن ها شرکت اداره می شود در بر می گیرد. کنش گران اصلی، مدیریت عامل، سهامداران و هیئت مدیره هستند. سایر ذی نفعان عبارتند از کارمندان، عرضه کنندگان کالا، مشتریان، بانک ها و سایر وام دهندگان، قانون گذاران، محیط و به طور کلی جامعه.
حاکمیت شرکتی یک عنصر اساسی در افزایش اعتماد سرمایه گذار، ارتقای حس رقابتی و در نهایت بهبود رشد اقتصادی است. این عنصر در صدر فهرست توسعه بینالمللی قرار دارد. جیمـز ولفنسان[1]، رئیس سابق بانک جهانی، در این زمینه می گوید: حاکمیت شرکت ها برای رشد اقتصاد جهانی از حاکمیت کشورها دارای اهمیت بیشتری است (سینا قدس،1387،ص 50).
به طور کلی، حاکمیت شرکت ها مجموعه ای از مقررات و استراتژی برای کاهش تعارضات سازمان و حصول اطمینان از حداکثر شدن ثروت سهامداران می باشد. اثر حاکمیت شرکتی بر قیمت سهام و توزیع بازده یک مسئله مهم در امور مالی شرکت است. تعدادی از عواملی که به طور گسترده برای تاثیر گذاری در کیفیت حاکمیت شرکتی عبارتند از ساختار هیئت مدیره، ساختار مالکیت و مقررات غیرقابل تصرف (Hao Li et.al, 2013, pp 204-205).
بیان چند تعریف از حاکمیت شرکتی از میان صدها تعریف مطرح شده خالی از فایده نیست و می تواند برای ارائه تعریفی جامع و کامل از حاکمیت شرکتی به کارآید. این تعریف ها از نگاهی محدود و در عین حال توصیف کننده نقش اساسی حاکمیت شرکتی آغاز می شود.
فدراسیون بین المللی حسابداران[2] در سال 2004 حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: حاکمیت شرکتی عبارت است از تعدادی مسئولیت ها و شیوه های به کاربرده شده توسط هیئت مدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر استراتژیک که تضمین کننده دستیابی به هدف ها، کنترل ریسک ها و مصرف مسئولانه منابع است.
هاپب[3] و همکاران وی در سال 1998 پس از تحقیقی که در اکسفورد انجام دادند در تبیین حاکمیت شرکتی می نویسند: حاکمیت شرکتی به تشریح سازمان دهی داخلی و ساختار قدرت شرکت، نحوه ایفای وظایف هیئت مدیره، ساختار مالکیت شرکت و روابط متقابل میان سهامداران و سایر ذی نفعان بخصوص نیروی کار شرکت و اعتبار دهندگان آن می پردازد. همچنین کیزی[4] و رایت[5] در سال 1993 نوشته اند: حاکمیت شرکتی عبارت است از: ساختارها، فرآیندها، فرهنگ ها و سیستم هایی که عملیات موفق سازمان را فراهم کنند.مگینسون[6] نیز در سال 1994 حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: حاکمیت شرکتی را می توان مجموعه قوانین، مقررات، نهادها و روش هایی تعریف کرد که تعیین می کنند شرکت ها چگونه و به نفع چه کسانی اداره می شوند(یگانه،1385،ص ص 33-32).
بریگام[7] نیز در تعریف حاکمیت شرکتی می گوید: حاکمیت شرکتی مجموعه ای از قوانین، مقررات و روش هایی است که بر عملیات یک شرکت و تصمیم هایی که توسط مدیران آن گرفته می شود اثر می گذارد (بریگام و ارهارت،1391،ص 81).
سازمان همکاری و توسعه اقتصادی[8] حاکمیت شرکتی را به این ترتیب تعریف کرده است: مجموعه ای از روابط بین مدیریت، هیئت مدیره، سهامداران و سایر ذینفعان شرکت. راهبری شرکتی همچنین ساختاری را فراهم می آورد که از طریق آن اهداف شرکت تدوین و ابزارهای دستیابی به این اهداف و همچنین نحوه نظارت بر عملکرد مدیران معلوم می گردد. راهبری شرکتی خوب باید برای هیئت مدیره و مدیریت انگیزه های مناسبی ایجاد کند تا اهدافی را که به نفع شرکت و سهامداران آن است دنبال نمایند و همچنین نظارت مؤثر و کارآمد را تسهیل کند. وجود یک نظام راهبری شرکتی کارآمد و مؤثر درون یک شرکت و در کل یک اقتصاد، کمک میکند تا درجه ای از اعتماد فراهم آید که برای عملکرد مناسب یک اقتصاد بازار لازم است. از منظر صنعت بورس اوراق بهادار، حاکمیت شرکتی شیوه ای برای هدایت و اداره فعالیت های شرکت توسط هیئت مدیره و مدیریت ارشد می باشد (آیین نامه نظام راهبری شرکتی،1386،ص 2).
2-2-2) مشخصه حاکمیت شرکتی
صندوق بین المللی پول[9] و سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی، در سال 2001 حاکمیت شرکتی را به صورت ساختار روابط و مسئولیت ها در میان یک گروه اصلی شامل سهام داران، اعضای هیئت مدیره، مدیر عامل و سایر طرف های ذیربط برای ترویح بهتر عملکرد رقابتی لازم، جهت دستیابی به اهداف اولیه مشارکت و تنظیم معیارها و مکانیزم های نظارت و کنترل تعریف نموده اند. بر این اساس حاکمیت شرکتی صحیح باید دارای مشخصات ذیل باشد(قلی زاده،1392،ص ص 213-212):
- مشوق های لازم را برای هیئت مدیره و مدیریت اجرایی فراهم سازد تا آنان منافع مالی شرکت و سهامداران را در نظر گیرند.
- نظارت کارا و مؤثر را تسهیل نماید.
- سازمان را تشویق کند تا از منابع به صورت کارا استفاده کند.
[1] James Wolfensohn
[2] The International Federation of Accountants) IFAC(
[3] Bill Hapb
[4] Kevin Keasey
[5] Mike Wright
[6] William L. Megginson
[7] Eugene Brigham
[8]Organisation for Economic Cooperation and Development (OECD)
[9] International Monetary Fund)IMF(
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مدیریت ریسک
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 100 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مدیریت ریسک
مقدمه
از کلمه ریسک بر حسب موارد استفاده اش در زمینه های مختلف تعبیرات متفاوتی به عمل آمده است و مؤلفین تعاریف متعددی از آن را به دست داده اند. .در بدو امر چنین به نظر می رسد که لغت"ریسک" مفهوم روشنی به ذهن متبادر می کند، زمانی که گفته می شود که در یک عمل و یا یک وضعیت خاص ریسک وجود دارد،شنونده در می یابد که عدم اطمینانی در رابطه با نتایج حاصل از آن عمل وجود دارد و این امکان می رود که حداقل یکی از نتایج محتمل نامطلوب باشد(مظلومی،1365،ص5).
ریسک یعنی احتمال متحمل شدن زیان و یا عدم اطمینان ریسک پروژه، واقعه یا شرایطی غیرقطعی است که اگر اتفاق بیافتد بر روی یکی از اهداف پروژه اثری مثبت یا منفی دارد. و در زبان عرف عبارت است از تهدیدی که به علت اطمینان نداشتن به وقوع حادثه ای در آینده پیش می آید و هر چقدر این نبود اطمینان بیشتر باشد اصطلاحاً گفته می شود ریسک زیادتر است. یک ریسک یک علت دارد و اگر اتفاق بیافتد یک معلول. پس ریسک عبارت است از انحراف در پیشامدهای ممکن آینده، هر چه قدر احتمال وقوع آینده کمتر باشد ریسک بیشتر است. اگر تنها یک پیشامد ممکن ممکن باشد انحراف و ریسک صفر است(منتظری،1390،ص33).
ریسک به عنوان پدیده ای تعریف شده است که زیان بالفعل و مستقیم از طریق کاهش جریان درآمدی و زیان سرمایه ای بر مؤسسه وارد می کند. گروهی از اقتصاددانان تعریف وسیع تری از پدیده ریسک ارائه داده اند؛ آن ها بروز هر گونه پیشامد و واقعه ای را که به صورت بالقوه از طریق اعمال و ایجاد محدودیت بر ظرفیت و فعالیت های سازمان، امکان تحقق اهداف سازمان را متزلزل کند، ریسک تعریف کرده اند. اگر این تعریف از پدیده ریسک مورد قبول واقع شده باشد، آن گاه می باید ریسک را به عنوان امری ذاتی و تفکیک ناپذیر از نظام اقتصادی بازار ارزیابی کرد. به این ترتیب تعریف،شناسایی و اندازه گیری پدیده های ریسکی در حوزه فعالیت های مالی و اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود. در مدیریت مالی ریسک به احتمال زیان ناشی از سرمایه گذاری اشاره دارد و به بیان دیگر، ریسک احتمال نوسانات آتی نرخ بازدهی است. به طور خلاصه، ریسک را می توان به صورت رویدادهای غیرمنتظره که معمولاً به صورت تغییر در ارزش دارایی ها یا بدهی ها رخ می دهد، تعریف کرد(حاجی آقایی،1387،ص ص59-58).
گالیتز[1]، ریسک را هر گونه نوسانات در هر گونه عایدی می داند. گیلب[2] نیز ریسک را این چنین معرفی می کند: هر پدیده ای که بتواند نتیجه حاصل از آن چه سرمایه گذار انتظار دارد را منحرف سازد ریسک نامیده می شود(راعی و سعیدی،1392،ص46).
فرهنگ وبستر[3]ریسک را "در معرض خطر قرار گرفتن" تعریف کرده است. فرهنگ لغات سرمایه گذاری(Hildreth,1988) نیز ریسک را زیان بالقوهء سرمایه گذای که قابل محاسبه است می داند(راعی و سعیدی،1392،ص ص46-45).
به طور کلی ریسک را می توان امکان انحراف واقعیات از آن چه مورد انتظار بوده است دانست. از دیدگاه مدیریت ریسک، تعریف ریسک عبارت است از امکان انحراف نامطلوب واقعیات از آن چه مورد انتظار بوده است(مظلومی،1365،ص7)
2-1-2) طبقه بندی ریسک
بنگاه ها در معرض انواع مختلف ریسک قرار دارند که به طور کلی می توان آن ها را به دو دسته ریسک های تجاری[4] و ریسک های غیرتجاری[5] ، ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک و همچنین ریسک های مطلوب[6] و نامطلوب[7] تقسیم کرد که در ادامه به توضیح درباره این ریسک ها پرداخته می شود.
2-1-2-1)ریسک تجاری و غیرتجاری-ریسک های تجاری آن هایی هستند که از دید بنگاه برای سهام داران، مزیت رقابتی[8]و ارزش افزوده[9] ایجاد می کنند.ریسک تجاری به بازار محصولی که یک بنگاه در آن فعالیت می کند مربوط می شود. این بازار شامل: نوآوری های تکنولوژیک، طراحی محصول و بازاریابی می باشد. پذیرش منطقی ریسک تجاری یک مزیت رقابتی در هر کسب و کاری محسوب می شود. فعالیت های تجاری همچنین با ریسک های اقتصاد کلان سر و کار دارند که ناشی از چرخه های اقتصادی و نوسان درآمد و سیاست های پولی است.
سایر ریسک هایی که بنگاه بر آن ها کنترلی ندارد، دسته ریسک های غیرتجاری را تشکیل می دهند. این دسته شامل: ریسک های استراتژیک[10] می شوند که نتیجه تغییرات بنیادی در محیط سیاسی و اقتصادی هستند. برای مثال، از بین رفتن سریع تهدید اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 80 میلادی، باعث کاهش تدریجی بودجه دفاعی شده و مستقیماً روی صنایع دفاعی تأثیر گذاشت. سلب مالکیت و ملی شدن هم جزء ریسک های استراتژیک محسوب می شود.
[1] Lawrence galitz
[2] Tom Gilb
[3] Webster"s New Collegiate Dictionary
[4] Commercial Risk
[5] Noncommercial Risks
[6] Downside Risk Measures
[7] Mean Variance Behavior
[8]Competitive Advantage
[9] Value Added
[10] Strategic Risks
مبانی نظری و پیشینه تحقیق بازاریابی
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 19 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 405 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 62 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
بازاریابی
مقدمه
برخلاف تئوری بازاریابی کلاسیک که هنرش در جذب مشتریان جدید و تأکید آن بیشتر بر انجام معاملات متمرکز بود تا ایجاد رابطه با دیگران، با شدت گرفتن رقابت بین شرکت ها در مشتری یابی برای محصولات و خدماتشان و همچنین افزایش قدرت مشتری در دنیای امروز شرکت ها دیگر نه تنها باید به دنبال جذب مشتریان جدید باشند بلکه حفظ و نگهداری مشتریان قبلی و بر قراری روابطی مستحکم با آنها را نیز مورد توجه قراردهند.
دنیای امروز مملو از تغییرات و دگرگونی هاست. تغییر در فناوری، تغییر در اطلاعات، تغییر در خواسته های مردم، تغییر در مصرف کنندگان و تغییر در بازارهای جهانی. اما از مهمترین تغییرات ایجاد شده در صحنه کسب و کار تغییر در ارزش های قابل عرضه به خریداران بوده است که به عنوان عامل اصلی موفقیت در سازمان های فعلی شناخته می شود و سازمان های پیشرو در صنعت موفقیت خود را مدیون توانایی در عرضه ارزش بیشتر به خریداران در مقایسه با رقبایشان می دانند.
وارن کیگان[1] از صاحبنظران علم بازاریابی معتقد است که تنها در صورت تمرکز منابع بر فرصت ها و ایجاد ارزش برای مشتریان است که می توان به مزیت رقابتی پایدار دست یافت و پشتوانه ای محکم برای ادامه حیات سازمان و کسب رهبری در آن عرصه از رقابت پیدا کرد.
2-2) تعریف بازاریابی
بسیاری از مردم اشتباهاً واژه بازاریابی را فروش و انجام تبلیغات جهت ترغیب به خرید معنی می کنند. چنانچه کل بازاریابی را به یک کوه یخ تشبیه کنیم فروش بخش کوچکی است که در رأس آن قرار دارد و قسمت اعظم شاید بیش از 90 درصد آن در زیر آب مخفی است. باید توجه داشت که فروش فقط یکی از چندین و نه مهمترین وظایف بازاریابی به شمار می رود. اگر و فقط اگر بازاریاب در تشخیص نیازهای مشتریان، تولید کالا و خدمت، قیمت گذاری، توزیع و تبلیغات توفیق حاصل نماید می تواند به سهولت به فروش کالاها و خدمات تولیدی خود نائل آید.
فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ[2] دو تن از بزرگان علم مدیریت معتقدند می توان بین تعریف های علم بازاریابی از دو دیدگاه مدیریتی و اجتماعی فرق قائل شد. تعریف بازاریابی از دیدگاه اجتماعی بدین گونه است: «بازاریابی یک فرایند اجتماعی است که بدان وسیله افراد و گروه ها از طریق تولید و مبادله محصولات و خدمات ارزشمند با یکدیگر برای تأمین نیازها و خواسته های خود اقدام کنند». تعریف بازاریابی از دیدگاه مدیریتی بدین گونه است: «هنر به فروش رساندن محصولات» .ولی پیتر دراکر[3] یکی از پیشروان نظریه پرداز مدیریت می گوید: «هدف بازاریابی این است که درباره فروش گزافه گویی کند، مشتری را بشناسد، او را درک کند تا بتواند کالا یا خدمتی مناسب وی به او عرضه نمایید. کمال مطلوب این است که تلاش های بازاریابی به وجود یک مشتری بینجامد، یعنی کسی که آمادگی خرید را دارد» (کاتلر ،1384).
انجمن بازاریابی آمریکا از دیدگاه مدیریتی، بازاریابی را بدین گونه تعریف می کند : مدیریت بازاریابی عبارت است از فرایند برنامه ریزی و جامه عمل پوشیدن به دیدگاه، قیمت گذاری و توزیع کالاها و خدمات که به داده منجر شود واین داده بتواند نیازهای فردی و سازمانی مشتریان را تأمین کند (Zineldin,2007).
کاتلر مدیریت بازاریابی را یک هنر و علم استفاده از مفاهیم اصلی بازاریابی می داند که در راستای انتخاب بازارهای مورد هدف، جذب، نگهداری و افزایش مشتریان مورد استفاده قرار می گیرد و این کار در راستای ایجاد ارزش برای مشتری، ارائه آن به وی و ایجاد ارتباطات برتر با وی انجام می شود (کاتلر، 1384).
در بازاریابی، حداقل سه وظیفه مهم بازارشناسی، بازارسازی و بازارداری وجود دارد.بازارشناسی یعنی تحقیق بازار، بازارسازی یعنی ایجاد و افزایش سهم بازار و بازارداری یعنی حفظ بازار موجود. برای بازارداری راهی بجز متمایز شدن وجود ندارد و آن به معنای انجام کاری متفاوت و متمایز از دیگران است. بازار یعنی برخورداری از ب :بینش و بصیرت خاص بازار، الف :استعداد لازم برای برقراری ارتباط، ز :زیرکی، الف :انگیزه و شور و شوق برای برقراری انجام کار و ر: رقابت (روستا و همکارانش، 77).
2-3) مدیریت بازاریابی
اکثر مردم با یک نگرش سطحی و محدود نسبت به موضوع بازاریابی، آن را مجموعه ای از تلاش ها در جهت یافتن مشتریان بیشتر برای کالاها و محصولات فعلی شرکت می دانند. اما آنچه که مسلم است، این است که هر مؤسسه و سازمانی همیشه با سطوح مطلوب و مورد انتظار برای محصولات خود مواجه نیست. در یک زمان امکان دارد که تقاضا برای محصولات مطلوب، در زمانی احتمال دارد که تقاضا خیلی کم و ناکافی و زمانی دیگر هم ممکن است تقاضا برای محصولات موسسه بیش از حد متعارف باشد. اینجاست که مدیر بازاریابی باید با توجه به اهداف سازمان و وضعیت موجود به تنظیم تقاضا پرداخته و راه حل های منطقی را برای روبرو شدن با این وضعیت های مختلف پیدا کند. با توجه به مراتب فوق وظیفه یک مدیر بازاریابی تنها ایجاد تقاضا و افزایش آن نبوده بلکه گاهاً تغییر تقاضا و حتی کاهش آن نیز بر عهده وی می باشد. بدین جهت مدیریت بازاریابی را مدیریت تقاضا نیز می نامند (الوداری،1384). پس با توجه به مطالب عنوان شده، مدیریت بازاریابی به صورت زیر قابل تعریف است:
مدیریت بازاریابی عبارت است از: «تجزیه و تحلیل، طرح ریزی، اجرا و کنترل برنامه های تعیین شده برای فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازارهای موردنظر به منظور دستیابی به هدف های سازمان» در واقع تأکید مدیریت بازاریابی بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیازها و خواسته های بازار مورد نظر و نیز استفاده از قیمت گذاری، ارتباطات و توزیع مؤثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارائه خدمت به بازار است (ونوس و دیگران،1384).
[1] Warren Keegan
[2] Phlip kotler & Armstrong
[3] Peter druker
اطلاعات سایت
-
مدیر سایت:پژوهشگر جوان
-
امروز:
-
آخرین مطالب
-
نمونه چارچوب نظری تحقیق - مبانی نظری و پیشینه تحقیق
پنج شنبه 103/9/29 -
معرفی محصولات شرکت برناگداز
پنج شنبه 103/9/29 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق رضایت مشتری
پنج شنبه 103/9/29 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق وفاداری مشتریان
پنج شنبه 103/9/29 -
مبانی نظری و پیشینه تحقیق گردشگری الکترونیکی
پنج شنبه 103/9/29 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق محیط یادگیری
پنج شنبه 103/9/29 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق سلامت عمومی
پنج شنبه 103/9/29 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق طرحواره های ناسازگار اولیه
پنج شنبه 103/9/29 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق عزت نفس
پنج شنبه 103/9/29 -
چارچوب نظری و پیشینه تحقیق الگوهای ارتباطی
پنج شنبه 103/9/29 -